English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reserve U نگه داشتن اختصاص دادن
reserves U نگه داشتن اختصاص دادن
reserving U نگه داشتن اختصاص دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
appertaining U اختصاص داشتن
appertain U اختصاص داشتن
appertains U اختصاص داشتن
appertained U اختصاص داشتن
to set apart U اختصاص دادن
allocating U اختصاص دادن
allot U اختصاص دادن
assign U اختصاص دادن
allocate U اختصاص دادن
appropriate U اختصاص دادن
allocates U اختصاص دادن
appropriates U اختصاص دادن
allocate U اختصاص دادن
appropriating U اختصاص دادن
appropriated U اختصاص دادن
allocating U تقسیم کردن اختصاص دادن
dedicate U اختصاص دادن وقف کردن
dedicates U اختصاص دادن وقف کردن
dedicating U اختصاص دادن وقف کردن
earmarks U نشان کردن اختصاص دادن
devoting U اختصاص دادن فدا کردن
devotes U اختصاص دادن فدا کردن
devote U اختصاص دادن فدا کردن
earmark U نشان کردن اختصاص دادن
assign U قلمداد کردن اختصاص دادن
assigned U قلمداد کردن اختصاص دادن
assigning U قلمداد کردن اختصاص دادن
assigns U قلمداد کردن اختصاص دادن
reserves U ذخیره کردن اختصاص دادن
reserving U ذخیره کردن اختصاص دادن
allocates U تقسیم کردن اختصاص دادن
reserve U ذخیره کردن اختصاص دادن
allocate U تقسیم کردن اختصاص دادن
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
appropriation U اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
appropriation U قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
ambitus U [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
renumber U خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
fall out U رخ دادن مشاجره داشتن
renders U تسلیم داشتن دادن
rendered U تسلیم داشتن دادن
render U تسلیم داشتن دادن
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
informs U اطلاع دادن مستحضر داشتن
inform U اطلاع دادن مستحضر داشتن
informing U اطلاع دادن مستحضر داشتن
lead U سوق دادن بران داشتن
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
leads U سوق دادن بران داشتن
highest U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
allocated U اختصاص یافته
memory allocation U اختصاص حافظه
appropriation U اختصاص بودجه
apanage U اختصاص داشت
resource allocation U اختصاص منبع
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
laid on <past-p.> U اختصاص داده شده
provided <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
speciality U اختصاص کیفیت ویژه
appropriated <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
specialities U اختصاص کیفیت ویژه
appropriator U بخود اختصاص دهنده
permanent oppointment U اختصاص دایمی به یک یکان
assigned <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
allocated <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
allotted <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
attached <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
reservation of a right U اختصاص حقی به خود
indigenousness U اختصاص بیک اب و خاک
specialty U اختصاص کیفیت ویژه
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
remarked U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking U افهار داشتن افهار نظریه دادن
endemicity U اختصاص بیک قوم یادیار
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
promptbook U نسخه نمایشنامه که به سوفلور نمایش اختصاص دارد
allottee U کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
filename U کد مشخصات دیسکت که به برنامه اختصاص داده شده است
available U لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
space U فاصله دادن فاصله داشتن
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
bed credit U تعداد تختخوابی که دربیمارستان به هر یکان یاسازمان اختصاص داده میشود
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
paging U که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
multiplex U روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
dynamically U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamic U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
allocation U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
allocations U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
storage U نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hierarchical communications system U روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
blast U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
paphian U وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statements U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
uncommitted logic array U جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
boundaries U ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
boundary U ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
deallocate U آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
preventive justice U قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
map U با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
TDS U سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
maps U با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
managers U بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
manager U بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
window U پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
masters U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
transaction U سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
fragmentation U حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
paging U فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
paged address U که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com