English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
case mate U پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
haven ofrest U پناهگاه
howf U پناهگاه
resort U پناهگاه
resorted U پناهگاه
resorts U پناهگاه
ambush U پناهگاه
ambushed U پناهگاه
refuge U پناهگاه
covert U پناهگاه
asylums U پناهگاه
sheltering U پناهگاه
asylum U پناهگاه
refuges U پناهگاه
harbor U پناهگاه
ambushes U پناهگاه
ambushing U پناهگاه
haven U پناهگاه
harbored U پناهگاه
harborage U پناهگاه
shelters U پناهگاه
shelter U پناهگاه
sheltered U پناهگاه
sanctury U پناهگاه
harboring U پناهگاه
harbouring U پناهگاه
harboured U پناهگاه
harbours U پناهگاه
harbour U پناهگاه
howff U پناهگاه
harbors U پناهگاه
awnings U پناه پناهگاه
dug out U پناهگاه زیرزمینی
awning U پناه پناهگاه
elephant shelter U پناهگاه ضدگلوله
tax havens U پناهگاه مالیاتی
light shelter U پناهگاه سبک
tax haven U پناهگاه مالیاتی
hovels U پناهگاه خیمه
funk hole U پناهگاه موقتی
elephant shelter U پناهگاه فلزی
lean-to U پناهگاه موقت
burrowing U نقب پناهگاه
casemate U پناهگاه توپ
hovel U پناهگاه خیمه
alee U پناهگاه کشتی
pup tent U چادر پناهگاه
strongholds U سنگر پناهگاه
stronghold U سنگر پناهگاه
sanctuary U پناهگاه تحصین
sanctuaries U پناهگاه تحصین
emergency shelter U پناهگاه اضطراری
dugout U پناهگاه موقتی
burrows U نقب پناهگاه
lean-tos U پناهگاه موقت
dugouts U پناهگاه موقتی
burrowed U نقب پناهگاه
burrow U نقب پناهگاه
case mate U پناهگاه توپ
sheltering U پناهگاه پناه بردن
sheltered U پناهگاه پناه بردن
snowshed U پناهگاه روستایی در برابربرف
shelters U پناهگاه پناه بردن
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
air raid shelter U پناهگاه حمله هوائی
bursting layer U لایههای سقفی پناهگاه
gone away U رانده شده از پناهگاه
shelter U پناهگاه پناه بردن
institutionalization U نهادی شدن به پناهگاه سپردن
cuddy U پناهگاه کوچک مسقف در قایق
covers U بوته زار پناهگاه شکار
dugouts U پناهگاه کنار زمین بازیگران
dugout U پناهگاه کنار زمین بازیگران
coverings U بوته زار پناهگاه شکار
cover U بوته زار پناهگاه شکار
reserves U نگهداشتن
reserving U نگهداشتن
reserve U نگهداشتن
holds U نگهداشتن
retaining U نگهداشتن
imprison U نگهداشتن
preserves U نگهداشتن
sustains U نگهداشتن
imprisoning U نگهداشتن
bate U نگهداشتن
hold on U نگهداشتن
retention U نگهداشتن
imprisons U نگهداشتن
preserving U نگهداشتن
retain U نگهداشتن
retained U نگهداشتن
saves U نگهداشتن
hold U نگهداشتن
sustained U نگهداشتن
to take into custody U نگهداشتن
retains U نگهداشتن
saved U نگهداشتن
save U نگهداشتن
to hold in restraint U نگهداشتن
preserve U نگهداشتن
sustain U نگهداشتن
to keep in d. U نگهداشتن
on berth U ناوی که داخل پناهگاه یا بندرلنگرانداخته است
erfuge U پناهگاه روی زمینی در وسط خیابان
cove U خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
coves U خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
have custody of U امانت نگهداشتن
sabbattize U سبت نگهداشتن
preserve U باقی نگهداشتن
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
locks U محکم نگهداشتن
chins U زیرچانه نگهداشتن
lock U محکم نگهداشتن
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
snub U نگهداشتن طناب
snubbed U نگهداشتن طناب
fid U بامیله نگهداشتن
snubbing U نگهداشتن طناب
snubs U نگهداشتن طناب
retraining U نگهداشتن در ندامتگاه
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
preserves U باقی نگهداشتن
tong U باانبر نگهداشتن
preserving U باقی نگهداشتن
chin U زیرچانه نگهداشتن
secures U محکم نگهداشتن
secure U محکم نگهداشتن
bomb proof U پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
desiccate U در جای خشک نگهداشتن
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
propping U نگهداشتن پشتیبانی کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
keep up <idiom> U درشرایط عالی نگهداشتن
restrain U نگهداشتن مهار کردن
floats U روی اب نگهداشتن شناور
floated U روی اب نگهداشتن شناور
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
float U روی اب نگهداشتن شناور
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
locked up U زیر قفل نگهداشتن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
restraining U نگهداشتن مهار کردن
surges U تحت کشش نگهداشتن
surge U تحت کشش نگهداشتن
surged U تحت کشش نگهداشتن
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
restrains U نگهداشتن مهار کردن
maintained U نگهداشتن برقرار داشتن
wind shadow U منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
card up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا نگهداشتن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
tallyho U فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stall feed U در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
acquisition U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
heading hold U روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
acquisitions U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
stay U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stayed U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> U با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
lay to U قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
boost control U سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
carry light U نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
lie U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
nothing to the right U دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
batten U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
watch guard U زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
battens U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
lies U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
screening, screenings U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
screens U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com