Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
restraint
U
نگهداری خودداری
restraints
U
نگهداری خودداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
equanimity
U
خودداری
continence
U
خودداری
abstinence
U
خودداری
self-control
U
خودداری
self possession
U
خودداری
self control
U
خودداری
abstentions
U
خودداری
self command
U
خودداری
composure
U
خودداری
self-possession
U
خودداری
forearance
U
خودداری
abstention
U
خودداری
forbearance
U
خودداری
dishonors
U
خودداری از پرداخت
withold
U
خودداری کردن از
forbore
U
خودداری کرد
dishonours
U
خودداری از پرداخت
dishonouring
U
خودداری از پرداخت
keep up
U
خودداری کردن
geuk gei
U
خودداری کردن
self control
U
قوه خودداری
abstain
U
خودداری کردن
dishonored
U
خودداری از پرداخت
dishonoring
U
خودداری از پرداخت
dishonour
U
خودداری از پرداخت
dishonoured
U
خودداری از پرداخت
holdout
U
خودداری از بازی
holdouts
U
خودداری از بازی
hold in
U
خودداری کردن
abstains
U
خودداری کردن
forborne
U
خودداری کردن
abstaining
U
خودداری کردن
abstained
U
خودداری کردن
self repression
U
مسک نفس خودداری
to abstain from something
U
خودداری
[ازدادن رای ]
to look back
U
از پیشرفت خودداری کردن
abstention
U
خودداری ازدادن رای
conscientious objection
U
خودداری از خدمت سربازی
sit out
U
خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
keep a straight face
U
از خنده خودداری کردن
abstentions
U
خودداری ازدادن رای
abstains
U
خودداری داوران ازدادن رای
recedes
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
receding
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
abstaining
U
خودداری داوران ازدادن رای
receded
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
recede
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
abstain
U
خودداری داوران ازدادن رای
abstained
U
خودداری داوران ازدادن رای
contains
U
شامل بودن خودداری کردن
contained
U
شامل بودن خودداری کردن
withholds
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
hold out
U
حاکی بودن از خودداری کردن از
withholding
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
withhold
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
withheld
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
contain
U
شامل بودن خودداری کردن
temperance
U
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
escapism
U
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
gold export point
U
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
conscientious objectors
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
saving
U
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
prohibition
U
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
recoupment
U
خودداری از پرداخت دین به علت وجود علت قانونی
landing, storage, delivery
U
نگهداری
retinue
U
نگهداری
internment
U
نگهداری
conservation
U
نگهداری
storage
U
نگهداری
holding
U
نگهداری
retention
U
نگهداری
detainer
U
نگهداری
guarding subsidy
U
حق نگهداری
custody
U
نگهداری
sustention
U
نگهداری
maintenance
U
نگهداری
sustentation
U
نگهداری
safe keeping
U
نگهداری
protection
U
نگهداری
keeping
U
نگهداری
retinues
U
نگهداری
preservation
U
نگهداری
sustenance
U
نگهداری
guardianship
U
نگهداری
safe guard
U
نگهداری
upkeep
U
نگهداری
detention
U
نگهداری
detentions
U
نگهداری
totem
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
maintenance status
U
وضعیت نگهداری
interlude
U
نگهداری مقدماتی
interludes
U
نگهداری مقدماتی
maintenance support
U
پشتیبانی نگهداری
to maintain a road
U
نگهداری کردن
maintenance functions
U
کارکردهای نگهداری
holding time
U
زمان نگهداری
organizational maintenance
U
نگهداری سازمانی
holding costs
U
مخارج نگهداری
LSD
U
نگهداری تحویل
manage
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
maintrain
U
نگهداری کردن
maintenance cost
U
هزینه نگهداری
levels of maintenance
U
ردههای نگهداری
maintenance period
U
دوره نگهداری
holding capacity
U
فرفیت نگهداری
field maintenance
U
نگهداری در صحرا
care of supplies
U
نگهداری اماد
categories of maintenance
U
طبقات نگهداری
categories of maintenance
U
انواع نگهداری
field maintenance
U
نگهداری صحرایی
field capacity
U
فرفیت نگهداری
energy preservation
U
نگهداری انرژی
depot maintenance
U
نگهداری دپویی
retentivity
U
قدرت نگهداری
record keeping
U
نگهداری سوابق
deffered maintenance
U
نگهداری مخصوص
maintenance cost
U
ارزش نگهداری
program maintenance
U
نگهداری برنامه
preventive maintenance
U
نگهداری پیشگیرانه
keep track of
<idiom>
U
نگهداری یاداشت
warehousing
U
نگهداری در انبار
to take keep
U
نگهداری کردن
to maintain one's family
U
نگهداری کردن
the keeping of a festival
U
نگهداری عید
tenability
U
قابلیت نگهداری
preventive maintenance
U
نگهداری حفافتی
preventive maintenance
U
نگهداری پیشگیری
granfather file
U
نگهداری می شوند
depot maintenance
U
نگهداری امادگاهی
tended
U
نگهداری کردن از
keeps
U
نگهداری کردن
hold
U
ایست نگهداری
upkeep
U
نگهداری کردن
holds
U
ایست نگهداری
maintenance
U
تعمیر و نگهداری
safeguard
U
نگهداری کردن
safeguarded
U
نگهداری کردن
safeguarding
U
نگهداری کردن
safeguards
U
نگهداری کردن
tends
U
نگهداری کردن از
support
U
نگهداری کردن
maturing
U
نگهداری بتن
account
U
نگهداری حسابها
tending
U
نگهداری کردن از
tend
U
نگهداری کردن از
conserve
U
نگهداری کردن
conserved
U
نگهداری کردن
maintenance
U
نگهداری و تعمیر
maintained
U
نگهداری کردن
cares
U
نگهداری موافبت
category
U
طبقه نگهداری
tenure
U
نگهداری اشغال
maintains
U
نگهداری کردن
care
U
نگهداری موافبت
maintain
U
نگهداری کردن
cared
U
نگهداری موافبت
conserves
U
نگهداری کردن
conserving
U
نگهداری کردن
keep
U
نگهداری کردن
mewed
U
دراصطبل نگهداری کردن
upkeep
U
هزینه نگهداری و تعمیر
membrane curing
U
نگهداری غشایی بتن
mew
U
دراصطبل نگهداری کردن
upkeep
U
هزینه نگهداری وتعمیر
gurantee period
U
دوره نگهداری تاسیسات
maintenance
U
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
maintenance routine
U
روال تعمیر و نگهداری
entertainable
U
قابل پذیرائی و یا نگهداری
mewing
U
دراصطبل نگهداری کردن
moist curing
U
نگهداری مرطوب بتن
remote servicing
U
نگهداری از راه دور
remote maintenance
U
نگهداری از راه دور
maintenance work
U
کار تعمیر و نگهداری
managements
U
اجرا و نگهداری شبکه
keep time
<idiom>
U
نگهداری میزان و وزن
poor law
U
قانون نگهداری از تهیدستان
power of reservation
U
حق نگهداری وذخیره کردن
support
U
تایید کردن نگهداری
schedule maintenance
U
نگهداری زمانبندی شده
software maintenance
U
نگهداری نرم افزار
system maintenance
U
تامین و نگهداری سیستم
to bear up
U
نا امیدنشدن نگهداری کردن
hold something back
<idiom>
U
نگهداری اطلاعات از کسی
management
U
اجرا و نگهداری شبکه
depositery
U
محل نگهداری سپرده
ammunition depot
U
محل نگهداری مهمات
baby farm
U
محل نگهداری کودکان
custody of goods
U
حفافت یا نگهداری کالا
gasholders
U
محل نگهداری بنزین
gasholder
U
محل نگهداری بنزین
bestride
U
نگهداری ودفاع کردن از
warren
U
محل نگهداری حیوانات وحشی
confessio
U
[محل نگهداری جسد شهید]
columbarium
U
جای نگهداری خاکستر مردگان
patronize
U
نگهداری کردن مشتری شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com