Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
damped harmonic oscillator
U
نوسانگر هماهنگ میرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harmonic oscillator
U
نوسانگر هماهنگ
damped harmonic motion
U
حرکت هماهنگ میرا
synchronize
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
oscillator
U
نوسانگر
liner oscillator
U
نوسانگر خطی
simple oscillator
U
نوسانگر ساده
omicron ceti
U
میرا
mortal
U
میرا
mortals
U
میرا
mira
U
میرا
canvergent
U
میرا
damping
U
میرا شدن
damped vibration
U
ارتعاش میرا
dampest
U
میرا شدن
dampers
U
میرا شدن
damp
U
میرا شدن
damped osillation
U
نوسان میرا
damped current
U
جریان میرا
damped oscillation
U
نوسان میرا
transient decay current
U
جریان مانده میرا
coordinated
U
هماهنگ
synchronous
U
هماهنگ
monotone
U
هماهنگ
consonant
U
هماهنگ
consonants
U
هماهنگ
harmonious
U
هماهنگ
harmonic
U
هماهنگ
coordinate
U
هماهنگ ساختن
cooperating bishop
U
دو فیل هماهنگ
coordinator
U
هماهنگ کننده
subharmonic
U
هماهنگ فرعی
harmonic motion
U
حرکت هماهنگ
sequencer
U
شیر هماهنگ
coordination
U
هماهنگ سازی
harmonic vibration
U
ارتعاش هماهنگ
harmonic wave
U
موج هماهنگ
harmonizing
U
هماهنگ کردن
harmonises
U
هماهنگ کردن
harmonizes
U
هماهنگ کردن
harmonic
U
هماهنگ همساز
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
harmonized
U
هماهنگ کردن
harmonize
U
هماهنگ کردن
harmonising
U
هماهنگ کردن
harmonised
U
هماهنگ کردن
creeping attack
U
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
autosyn
U
هماهنگ کننده خودکار
coordinate
U
متناسب یا هماهنگ کردن
executive area
U
ناحیه هماهنگ ساز
synchronizing mechanism
U
ساز و کار هماهنگ
sequence valve
U
شیر هماهنگ کننده
simple harmonic motion
U
حرکت هماهنگ ساده
coordinating authority
U
مقام هماهنگ کننده
monotone
U
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
screen coordinator
U
هماهنگ کنند پوشش دریایی
fire support coordinator
U
هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
bsc
U
SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
concrescent
U
دارای رشد مشترک یا هماهنگ
synchronizes
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
area coordination group
U
گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
synchronising
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
compatability
U
قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronises
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
orient
U
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
pseudostereo
U
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
proportional clothing
U
لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
cim
U
استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orients
U
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting
U
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
dims
U
تاریک شدن میرا شدن
dim
U
تاریک شدن میرا شدن
dimmed
U
تاریک شدن میرا شدن
cim
U
استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
orchestrate
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
fire coordination
U
هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
flight coordination
U
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
coordinate
U
هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
the concert of europe
U
منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
coordinated procurement
U
عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
antivignetting filter
U
صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
fire support coordination
U
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
e c e
U
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com