English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i cannot place you U نمیدانم شما را کجا دیده ام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
what ails himŠi trover U نمیدانم او را چه میشود نمیدانم چه اش هست
i know not U نمیدانم
i marvel how he has fled U نمیدانم
i wonder what became of it U نمیدانم چه شد
i am out of sorts U نمیدانم چه ام هست
I don't know yet. من هنوز نمیدانم.
he said that he did not know U گفت نمیدانم
i scarcely know what to say U نمیدانم چه بگویم
he says i do not know U میگوید نمیدانم
i am yet to learnt U من هنوز نمیدانم
i d not know who he is U نمیدانم کیست
i am out of sorts U نمیدانم مراچه میشود
i do not know what he means U نمیدانم مقصودش چیست
i know not neither can i guess U نمیدانم و حدس هم نمیتوانم بزنم
i do not know;try the others U من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
eye U دیده
eye water U اب دیده
eyeing U دیده
eyes U دیده
eying U دیده
scouting U دیده وری
lost U زیان دیده
observer U دیده بان
observers U دیده بان
scout car U خودرو دیده ور
lookout U دیده بان
in sight U دیده شدنی
light of one's eyes U نور دیده
invisible U دیده نشدنی
indiscernible U دیده نشدنی
light struck U نور دیده
lookouts U دیده بان
worldly-wise U جهان دیده
worldly wise U جهان دیده
feelers U دیده بان
feeler U دیده بان
monitoring U دیده بانی
visible U دیده شدنی
enntinel U دیده بان
scout U دیده وری
scouts U دیده وری
eyeless U بی بصیرت بی دیده
damaged U خسارت دیده
sightless U دیده نشده
hardened steel U فولاد اب دیده
scouted U دیده وری
vedette U دیده ورسوار
imperceptible U دیده نشدنی
feeder U دیده بان
feeders U دیده بان
pitched U تهیه دیده
unsight U دیده نشده
injured parties U طرف صدمه دیده
injured parties U طرف خسارت دیده
injured party U طرف خسارت دیده
scouts U دیده وری کردن
cauliflowr ear U گوش اسیب دیده
injured party U طرف صدمه دیده
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
observational U وابسته به دیده بانی
garret U برج دیده بانی
garrets U برج دیده بانی
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
forward post U پستهای دیده ور جلو
scout U دیده وری کردن
brain injured U اسیب دیده مغزی
heat affected zone U منطقه حرارت دیده
scouted U دیده وری کردن
it is of frequent U بسیار دیده میشود
monitor U دیده بانی کردن
sentinels U دیده بان کشیک
cheesed off U آزار دیده-اذیتشده
sentinel U دیده بان کشیک
you have been seen U دیده شده اید
weatherbeaten U باد و باران دیده
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
monitors U دیده بانی کردن
monitored U دیده بانی کردن
sunbaked U حرارت افتاب دیده
suffering economy U اقتصاد اسیب دیده
injured muscle U عضله اسیب دیده
invisibly U چنانکه دیده نشود
espied U دیده بانی کردن
espies U دیده بانی کردن
espy U دیده بانی کردن
espying U دیده بانی کردن
damaged shipments U محموله خسارت دیده
shock concrete U بتن ضرب دیده
stager U گرگ باران دیده
Long absent, soon forgotten. <proverb> U از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
injured person U آدم آسیب دیده [زخمی]
damaged in transit U صدمه دیده هنگام ترانزیت
blind gate U دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
My hand is bruised. U دستم ضرب دیده است
trainband U گروه نظامی تعلیمات دیده
software mointor U دیده بان نرم افزاری
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
visibility was poor U چیزها درست دیده نمیشد
visible roof U سقفی که از درون دیده شود
seasoned soldier U سرباز ورزیده و جنگ دیده
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
bird's eye view U منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye views U منظرهای که از بلندی دیده میشود
out of sigt out of mind U از دل برود هر انکه از دیده برفت
unobserved fire U تیر دیده بانی نشده
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
battlefield evacuation U تخلیه پرسنل اسیب دیده
It can be seen from a distance of two kilometers . U از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
ding U قسمت اسیب دیده تخته موج
picket U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picketed U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
pickets U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
to come in to notice U دیده شدن روی کار امدن
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
backward U بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
visuals U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
salvaging U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvages U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvage U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
visual U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
nerved U قطع عصب پای اسیب دیده اسب
one in the dark U میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
blind hole U سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
scouts U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scout U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
visually U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
scouted U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
annunciator U ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot . U گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
the eye is bigger than the belly <proverb> U نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
short round U فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
phosphene U حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
hidden U اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
fog dog U روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
disabled list U فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
positive U که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
recognises U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
put-down U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
dual U دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
recognising U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see. U از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
corposant U گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
many U اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
recognizing U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
put-downs U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recognizes U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
keloid or cheloid U یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
put down U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
infinity U مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
addax U یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
carnation border U حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
iguanodon U سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
accadian U که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
hidden U پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
reads U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
cloud design U طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
distress U توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distresses U توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
stratus U لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
captain a protest U افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
anti collision light U چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
parity U سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
jaggies U لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
viruses U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
certificate of damage U تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
struck U بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
scout car U خودروی دیده وری خودروی شناسایی زرهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com