|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
Total search result: 8 (8272 milliseconds) | ارسال یک معنی جدید |
||
Menu |
English | Persian | Menu |
---|---|---|---|
recognize U | تشخیص دادن | ||
recognize U | شناختن برسمیت شناختن بازشناختن | ||
recognize U | تصدیق کردن | ||
recognize U | به رسمیت شناختن | ||
recognize U | اعتراف کردن تصدیق کردن | ||
recognize U | دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است | ||
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
|||
Other Matches | |||
A dog will not recognize its owner. <proverb> U | سگ صایبش را نمى شناسد . | ||
They dont recognize your high-school diploma here. U | دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند |
Recent search history | Forum search | |||
|
||||
|