English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reorder point U نقطه سفارش مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
reorder level U سطح سفارش مجدد
checkpoint restart U اغازگر مجدد نقطه مقابله
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
order U سفارش
enjoinment U سفارش
indents U سفارش
indenting U سفارش
indent U سفارش
reference U سفارش
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
enjoins U سفارش کردن به
enjoining U سفارش کردن به
conditional order U سفارش مشروط
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
indent U سفارش دادن
back order U سفارش معوق
outwork U سفارش به بیرون
call the shots <idiom> U سفارش دادن
acknowledgement of order تایید سفارش
asking and ordering U درخواست و سفارش
indenting U سفارش دادن
commendation U سفارش تقدیر
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
engaged U سفارش شده
factory order U سفارش ساخت
indents U سفارش دادن
enjoined U سفارش کردن به
letter of recommendation U سفارش نامه
modification order U سفارش اصلاحی
purchase order U سفارش خرید
ordering U سفارش دهی
processing of the order U انجام سفارش
order for goods U سفارش کالا
trial order U سفارش ازمایشی
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
enjoin U سفارش کردن به
order U سفارش دادن
order U دستور سفارش
place an order U سفارش دادن
blanket order U سفارش کلی
order format U قالب سفارش
send away for U سفارش دادن
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
bespeak U ازپیش سفارش دادن
lead time U زمان انجام سفارش
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
engage U از پیش سفارش دادن
engages U از پیش سفارش دادن
open indent U سفارش خرید باز
ordered U سفارش داده شده
order processing time U زمان انجام سفارش
order U دستور دادن سفارش
order processing time U مدت انجام سفارش
outwork U سفارش به خارج از شرکت
dispatch order U سفارش حمل سریع
reorder U دوباره سفارش دادن
re order U سفارش دوم باره
reorder interval U زمان بین دو سفارش
order time U زمان سفارش کالا
custom-made U سفارش داده شده
indents U سفارش درخواست کردن
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
indenting U سفارش درخواست کردن
indent U سفارش رسیده از خارج
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
indents U سفارش رسیده از خارج
custom made U سفارش داده شده
indent U سفارش درخواست کردن
to book something U چیزی را سفارش دادن
indenting U سفارش رسیده از خارج
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
order U سفارش دادن تنظیم کردن
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
order U سفارش دادن کالا یا جنس
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
furthering U مجدد
further U مجدد
renewed U مجدد
further on U مجدد
furthers U مجدد
furthermore U مجدد
seconds U مجدد
seconding U مجدد
reflorescence U مجدد
seconded U مجدد
second U مجدد
furthered U مجدد
regeneracy U تولید مجدد
reinfection U عفونت مجدد
rallied U اجتماع مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
regelation U انجماد مجدد
reformat U فرمت مجدد
rallies U اجتماع مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
rally U اجتماع مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
recreation U خلق مجدد
recreations U خلق مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reoccur U فهور مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
renascence U زندگی مجدد
restatements U بیان مجدد
remotion U حرکت مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
reissuing U چاپ مجدد
reissues U چاپ مجدد
restatement U بیان مجدد
reissue U چاپ مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
reissued U چاپ مجدد
retransmission U مخابره مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
rededication U تقدیم مجدد
rededication U اهدا مجدد
revisits U ملاقات مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
recoupment U کسب مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com