Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
close covering group
U
ناو گروه مامور پوشش نزدیک
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
task element
U
عنصر اجرای عملیات
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
task force
U
نیروی اجرای عملیات
launching
U
اجرای حمله شروع عملیات
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launch
U
اجرای حمله شروع عملیات
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launched
U
اجرای حمله شروع عملیات
launches
U
اجرای حمله شروع عملیات
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
e hour
U
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
force rendezvous
U
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
airmobile support party
U
گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
area coordination group
U
گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
boat group
U
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
helicopter wave
U
گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
cycled
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
duplication check
U
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
cycle
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
process
U
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
processes
U
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
handing
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
packs
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
software
U
هر برنامه یا گروه برنامه هایی که نحوه اجرای نرم افزار را مشخص میکند و شامل سیستم عامل , پردازشگر کلمه و برنامههای کاربردی است
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
beach group
U
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
U
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
beach party
U
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
U
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
task force
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion
U
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
amphibious task group
U
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes
U
گروه بیشمار گروه
horde
U
گروه بیشمار گروه
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
battery of tests
U
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
commissionaires
U
مامور
commissionaire
U
مامور
appointed
U
مامور
missionaries
U
مامور
official
U
مامور
missionary
U
مامور
pursuivant
U
مامور
bedell
U
مامور
bedel
U
مامور
functionery
U
مامور
ranksman
U
مامور صف
functionary
U
مامور
commissioners
U
مامور
functionaries
U
مامور
commissioner
U
مامور
agent
U
مامور
officers
U
مامور
officer
U
مامور
agents
U
مامور
High Commissioner
U
مامور عالیرتبه
executors
U
مامور اجرا
pointsman
U
مامور راهنمائی
censoring
U
مامور سانسور
emissaries
U
مامور سری
purchasing officer
U
مامور خرید
High Commissioners
U
مامور عالیرتبه
bumbailiff
U
مامور اجرا
executor
U
مامور اجرا
probation officers
U
مامور نافر
probation officer
U
مامور نافر
executioners
U
مامور اعدام
executioner
U
مامور اعدام
censors
U
مامور سانسور
on sentry
U
مامور نگهبانی
sergeant at arms
U
مامور اجرا
send on duty
U
مامور کردن
sergeant
U
مامور اجرا
revenuer
U
مامور مالیاتی
paymaster
U
مامور پرداخت
sergeants
U
مامور اجرا
paymasters
U
مامور پرداخت
policemen
U
مامور پلیس
policeman
U
مامور پلیس
emissary
U
مامور مخفی
emissary
U
مامور سری
emissaries
U
مامور مخفی
assignee
U
نماینده مامور
attackman
U
مامور حمله
scouts
U
مامور اکتشاف
censored
U
مامور سانسور
counterspy
U
مامور ضد جاسوسی
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
custom assersor
U
مامور گمرک
appoint
U
مامور کردن
appoints
U
مامور کردن
customs appraisor
U
مامور گمرک
customs officer
U
مامور گمرک
file clerk
U
مامور بایگانی
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
envoys
U
فرستاده مامور
executive bailiff
U
مامور اجرا
envoys
U
مامور نماینده
envoy
U
فرستاده مامور
envoy
U
مامور نماینده
censor
U
مامور سانسور
lictor
U
مامور اجرا
bureaucrats
U
مامور اداری
mole
U
مامور مخفی
defector in place
U
مامور مخفی
auditor
U
مامور رسیدگی
auditors
U
مامور رسیدگی
he was ordered to europe
U
او مامور اروپا شد
bureaucrat
U
مامور اداری
bailiffs
U
مامور اجرا
bailiff
U
مامور اجرا
consular officer
U
مامور کنسولی
envoi
U
مامور نماینده
scouted
U
مامور اکتشاف
hangman
U
مامور اعدام
secret agents
U
مامور مخفی
officers
U
مامور متصدی
inquisitors
U
مامور تحقیق
tollman
U
مامور نواقل
inquisitor
U
مامور تحقیق
waggoner
U
مامور واگن
typographer
U
مامور چاپخانه
investigators
U
مامور تحقیق
investigator
U
مامور تحقیق
officer
U
مامور متصدی
hangmen
U
مامور اعدام
scout
U
مامور اکتشاف
secret agent
U
مامور مخفی
communicants
U
مامور ابلاغ
communicant
U
مامور ابلاغ
police officers
U
مامور پلیس
police officer
U
مامور پلیس
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
fireguards
U
مامور اتش نشانی
apparitor
U
چاووش مامور اجراء
relieving officer
U
مامور اعانه فقرا
catchpole
U
مامور اخذ مالیات
catchpoll
U
مامور اخذ مالیات
master in lunacy
U
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
lord advocate
U
دادستان کل مامور به اسکاتلند
officer
U
مامور کارمند اداری
justiciar
U
مامور قضایی عالیرتبه
publicans
U
مامور وصول مالیات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com