Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interference area
U
ناحیه ی تداخل امواج
interference zone
U
ناحیه ی تداخل امواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interference
U
تداخل امواج
diathermy interference
U
تداخل امواج دیاترمی
bleeding
U
باند تداخل امواج
inductive interference voltage
U
ولتاژ تداخل امواج القائی
high frequency interference
U
تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
radio interference
U
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
inductive interference
U
تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
modulation
U
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
confusion reflector
U
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulating
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering
U
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control
U
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
trapping
U
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radiological monitoring
U
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
beat
U
تداخل
beats
U
تداخل
interference
U
تداخل
interfrometry
U
تداخل سنجی
electronic interfrence
U
تداخل الکترونیکی
interfrometer
U
تداخل سنج
intercurrent
U
تداخل کننده
constructive interference
U
تداخل فزاینده
anti interference capacitor
U
خازن ضد تداخل
anti interference device
U
دستگاه ضد تداخل
interference eliminator
U
صافی تداخل
suppressor
U
مقاومت ضد تداخل
interference filter
U
صافی تداخل
beat frequency
U
فرکانس تداخل
cross talk
U
تداخل صحبت
interferometer
U
تداخل سنج
cross talk
U
تداخل صدا
electrical interface
U
تداخل الکتریکی
cross talk
U
تداخل صداها در تلفن
radio frequency interference
U
تداخل فرکانس رادیویی
impenetrableness
U
خاصیت عدم تداخل
monkey chatter
U
تداخل کانال مجاور
adjacent channel interfernce
U
تداخل کانال مجاور
cross talk
U
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
babbled
U
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babble
U
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbles
U
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
cross fire
U
تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
biplane interference
U
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
interlock
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
simulations
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
crosstalk
U
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
ground swell
U
امواج
tidal waves
U
امواج جزرومدی
brain waves
U
امواج مغزی
pulsing
U
ضربان امواج
radio waves
U
امواج رادیویی
oscilloscope
U
اشکارسازی امواج
sky wave
U
امواج اسمانی
reverberation
U
برگشت امواج
spoondrift
U
ترشح امواج
pulsed
U
امواج ضربانی
pulse
U
امواج ضربانی
reverberations
U
برگشت امواج
emission
U
انتشار امواج
emissions
U
انتشار امواج
electromagnetic waves
U
امواج الکترومگنتیک
transient wave
U
امواج سیار
gravity waves
U
امواج ثقلی
electromagnetic waves
U
امواج الکترومغناطیسی
gravitational waves
U
امواج گرانشی
gravitational waves
U
امواج جاذبه
thermal waves
U
امواج گرمایی
tosser
U
دستخوش امواج
wander wave
U
امواج سیار
ground waves
U
امواج زمینی
incoherent waves
U
امواج همدوس
the waves of the sea
U
امواج دریا
crashing waves
U
امواج خروشان
hertzian waves
U
امواج هرتز
high freqyency aerial
آنتن امواج بلند
airwave
U
امواج رادیو و تلویزیون
conical scanning
U
انتشار مخروطی امواج
wave band
U
دسته امواج رادیو
propagation
U
پخش امواج یا اعلامیه
hertzian wave
U
امواج هرتز hertz
reverberations
U
برگشت دادن امواج
echoing
U
برگشت امواج رادار
reverberation
U
برگشت دادن امواج
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
the wares beat the shore
U
خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore
U
امواج به ساحل می کوبد
pulsing
U
پرتاب امواج انرژی
echoed
U
برگشت امواج رادار
attenuation
U
افت قدرت امواج
conical scanning
U
ردیابی امواج به طورمخروطی
echoes
U
برگشت امواج رادار
tidal wave
U
امواج جذر و مدی
echo
U
برگشت امواج رادار
radio sextant
U
گیرنده امواج کیهانی
overlap
U
تداخل رنگ ها
[خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
beach foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
spume
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
radar imagery
U
عکاسی به وسیله امواج رادار
sea foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
radio navigation
U
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
oscillations
U
تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation
U
تفکیک امواج اشکار سازی
emitter
U
منتشر کننده پس دهنده امواج
oscillograph
U
دستگاه ثبت نوسان امواج
sweep jamming
U
امواج سیار پارازیت رادیویی
altitude delay
U
افت ارتفاع امواج رادار
assault waves
U
امواج هجومی نفرات و وسایل
back scattering
U
توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering
U
پخش معکوس امواج رادیویی
coastal refraction
U
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
beam width
U
عرض ستون امواج رادار
awash
U
سرگردان بر روی امواج دریا
surface reverbration
U
امواج برگشتی سطحی رادار
convergence zone
U
منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
numbered wave
U
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
oscilloscope
U
دستگاه نشان دهنده امواج
homing mine
U
مین حساس به انعکاس امواج
wave period
U
زمان تناوب امواج دریا
oscillator
U
تفکیک کننده امواج اشکارساز
cynometer
U
دستگاه اندازه گیری امواج
carrier wave
U
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier frequency
U
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
oscilloscope
U
دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
junk surf
U
امواج نامناسب برای موج سواری
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
doppler effect
U
اثر برگشت امواج روی فرستنده
angstrom
U
واحد اندازه گیری طول امواج
operating signal
U
چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
omnidirectional
U
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
beacons
U
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
balloon reflector
U
بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
sea return
U
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
beacon
U
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
repeater jammer
U
دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
emissions
U
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
sound box
U
جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
emission
U
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
background noise
U
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
warble
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
scend
U
در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
equisignal zone
U
منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
warbled
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbles
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbling
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
active mine
U
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
ground waves
U
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
radar mile
U
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
reverberation index
U
دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
lotic
U
زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
coastal refraction
U
تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
low frequency
U
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
electroencephalograph
U
دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
vor
U
وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
bang
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banged
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
microphone
U
وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
banging
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
sonar
U
دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
influence sweep
U
پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
bangs
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
hypersonic
U
دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
terrain return
U
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
CB
U
رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
microphones
U
وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
demesne
U
ناحیه
local
<adj.>
U
ناحیه ای
reach
U
ناحیه
reached
U
ناحیه
sector
U
ناحیه
sectors
U
ناحیه
sympatric
U
هم ناحیه
area
U
ناحیه
partitions
U
ناحیه
subregion
U
ناحیه
partition
U
ناحیه
district
U
ناحیه
areas
U
ناحیه
shire
U
ناحیه
shires
U
ناحیه
realm
U
ناحیه
realms
U
ناحیه
zone
U
ناحیه
zones
U
ناحیه
ranged
U
ناحیه
proclimax
U
ناحیه
region
U
ناحیه
range
U
ناحیه
output area
U
ناحیه
regions
U
ناحیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com