English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (119 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
applied magnetic field U میدان مغناطیسی اعمال شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
magnetic induction U چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
softer U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
magnetic fields U میدان مغناطیسی
field magnet U میدان مغناطیسی
magnetic field U میدان مغناطیسی
magnetic flux line U خط میدان مغناطیسی
line of magnetic field strength U خط میدان مغناطیسی
magnetic field line U خط میدان مغناطیسی
magnetic f. U میدان مغناطیسی
magnetic intensity U شدت میدان مغناطیسی
intensity of the magnetic field U شدت میدان مغناطیسی
magnetic field intensity U شدت میدان مغناطیسی
magnetic field vector U بردار میدان مغناطیسی
magnetic field inhomogeneity U غیریکنواختی میدان مغناطیسی
magnetic field generation U تولید میدان مغناطیسی
magnetic field figure U تصویر میدان مغناطیسی
magnetic dip U میدان جاذبه مغناطیسی
effective magnetic field U میدان مغناطیسی موثر
m.f.p. U پتانسیل میدان مغناطیسی
magnetic field potential U پتانسیل میدان مغناطیسی
earth magnetic field U میدان مغناطیسی زمین
magnetic field strength U شدت میدان مغناطیسی
field intensity U شدت میدان مغناطیسی
magnetic field energy U انرژی میدان مغناطیسی
h U شدت میدان مغناطیسی
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
high magnetic field U میدان مغناطیسی قوی
terrestrial magnetic field U میدان مغناطیسی زمین
flux intensity U شدت میدان مغناطیسی
inhomogeouns magnetic field U میدان مغناطیسی غیریکنواخت
field of force U میدان نیروی مغناطیسی
magnetizing force U شدت میدان مغناطیسی
degauss U پاک کردن میدان مغناطیسی
gauss U واحد شدت میدان مغناطیسی
noises U که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise U که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
induced magnetic field U میدان مغناطیسی القاء شده
axis of earth magnetic field U محور میدان مغناطیسی زمین
magnetic joint U محل ضربه در میدان مغناطیسی
degauss U از بین بردن میدان مغناطیسی
magnetic deflection field U میدان منحرف کننده مغناطیسی
magnets U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnet U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnetic U آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
impedance U اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
degaussing U تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
electromagnetic U ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
ultra high magnetic field U معمولا میدان مغناطیسی باشغت بیش از 001ک
hall effect U شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
hysteresis U تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
magnetic U قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
solenoid U سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
smog U میدان مغناطیسی گسترده و الکتریسته ایستا که با قط عات الکترونیکی ایجاد شده است
inductance U اندازه گیری حجم انرژی وسیله که در میدان مغناطیسی میتواند ذخیره کند
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
agents U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing U مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
accelerator winding U سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
ferromagnetic material U هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tape U پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes U پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic ink character recognition U تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
record U گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
degauss U پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
taped U پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes U پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape U پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
magnetic skin effect U جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
magnetic blowout U خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
flux valve U دریچه اکتشاف میدان مین دریچه اکتشاف مغناطیسی مین
permalloy U خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic ritation U گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic reluctance U مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic deflector U یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flow U فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
coursed U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
courses U میدان تیر میدان
magnetic flux density U چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
reluctivity U مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
magnetic flux U فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
dispersion U پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic nuclear resonance U تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
exercising a right U اعمال حق
doings U اعمال
exercises U اعمال
exercise U اعمال
exercising U اعمال
acts U اعمال
exertion U اعمال
undertakings U اعمال
application U اعمال
applications U اعمال
exercised U اعمال
exertions U اعمال
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
strong-arm U اعمال زورکردن
exertions U اعمال زور
impose U اعمال نفوذکردن
showing partial views U اعمال نظر
hard labor U اعمال شاقه
labourhardl U اعمال شاقه
peonage U اعمال شاقه
exert U اعمال کردن
exercising force U اعمال زور
exertion U اعمال زور
applies U اعمال کردن
imposes U اعمال نفوذکردن
exerts U اعمال کردن
exerting U اعمال کردن
takeovers U اعمال کنترل
lobbying U اعمال نفوذ
takeover U اعمال کنترل
exerted U اعمال کردن
apply U اعمال کردن
preventative actions U اعمال بازدارنده
impressment U اعمال زور
galleys U اعمال شاقه
strong arm U اعمال زورکردن
hard labour U اعمال شاقه
applying U اعمال کردن
the galleys U اعمال شاقه
to have the pull of U اعمال نفوذکردن بر
applicatory U اعمال شدنی
workable U قابل اعمال
willable U قابل اعمال
applicator U اعمال کننده
applier U اعمال کننده
applicative U اعمال کردنی
to use one's influence upon U اعمال نفوذ کردن بر
showing partial views U اعمال نظر کردن
governance U اعمال قوه اختیارداری
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
imprisonment with hard labour U حبس با اعمال شاقه
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
penal servitude U حبس با اعمال شاقه
use one's influence U اعمال نفوذ کردن
embraceor U اعمال نفوذ کننده
house keeping operation U اعمال خانه داری
alteration U تغییر اعمال شده
undue influence U اعمال نفوذ ناروا
To use force(violence) U اعمال زور کردن
encode U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
jars U اعمال شوک شدید به یک وسیله
put on U اعمال کردن بکار گماردن
intervention U عمل اعمال تغییر در سیستم
interventions U عمل اعمال تغییر در سیستم
encodes U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
modification U تغییر اعمال شده به چیزی
embracer U کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
jarred U اعمال شوک شدید به یک وسیله
jar U اعمال شوک شدید به یک وسیله
squeeze U [آبگیری از فرش با اعمال فشار]
imposed deformation U تغییر شکل اعمال شده
capitalization U اعمال سیستم سرمایه داری
confidential U است نه اعمال تصدی موجودباشد
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
embracery U اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
track records U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
track record U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
powering U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
pulse U اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
pulsed U اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
actions U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
powered U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
procrustean U بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
embracery U جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powering U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arguments U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
argument U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
embraceor U متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
arithmetic U تابع ریاضی اعمال شده روی داده
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
correctional custudy U روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
omnia pressumuntur solemniter U اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com