English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
government regulation U مقررات دولتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds U قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt U طلب دولتی بستانکاری دولتی
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
precepts U مقررات
precept U مقررات
measure U مقررات
provisions U مقررات
regulations U مقررات
disposition U مقررات
arrangement U مقررات
arrangements U مقررات
requirement U مقررات
regulation U مقررات
laws of the game U مقررات مسابقه
control measures U مقررات کنترلی
by rule U طبق مقررات
by law U طبق مقررات
holding U نقض مقررات
army regulation U مقررات ارتشی
ordinances U مقررات محلی
infraction U نقض مقررات
ordinance U مقررات محلی
standard specification U مقررات استاندارد
instruction for assembly U مقررات نصب
operating instruction U مقررات کار
mounting instruction U مقررات نصب
military doctorine U مقررات نظامی
disciplinary regulation U مقررات انضباطی
trancscendent U ماورای مقررات
The regulations in force . U مقررات جاری
conditions U مقررات و شرایط اسبدوانی
To be observant of the regulations . U ملاحظه مقررات را کردن
institutes U اصل قانونی مقررات
assembly instrudactions U مقررات یا دستورات نصب
officialism U رسمیت مقررات اداری
lodge-books U کتاب مقررات معماری
institute U اصل قانونی مقررات
instituted U اصل قانونی مقررات
instituting U اصل قانونی مقررات
manual U مقررات کتاب راهنما
illegally U برخلاف قانون و مقررات
tariff regulations U مقررات تعرفه بندی
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
red tape U مقررات دست و پاگیر
illicit U نا مشروع مخالف مقررات
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
regulatory signs U علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
where there is a valid reason U در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulation U نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
road discipline U مقررات عبور و مرور روی جاده
in duly substantiated cases U در موارد طبق مقررات اثبات شده
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
highway dispatch U مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
meter rule U مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
where justified U در موارد طبق مقررات اثبات شده
belonging to the state <adj.> U دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> U دولتی
state U دولتی
governmental U دولتی
governmental <adj.> U دولتی
state- U دولتی
stating U دولتی
states U دولتی
stated U دولتی
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
curfews U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
expedite rule U مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
The regulations are stI'll in force ( effect ) . U این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
There is an outcry against these regulations. U همه از این مقررات فریادشان بلند است
prodify U تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
curfew U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
state enterprise U مالکیت دولتی
state enterprise U بنگاه دولتی
state bank U بانک دولتی
state college U دانشکده دولتی
state ownership U مالکیت دولتی
state socialism U سوسیالیسم دولتی
states U دولتی حالت
quasi public U نیمه دولتی
civil servants U مستخدم دولتی
nationalized industries U صنایع دولتی
political circles U دوایر دولتی
public assistance U کمکهای دولتی
public domain U خالصه دولتی
public institutions U نهادهای دولتی
public monopoly U انحصار دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
public service U استخدام دولتی
public ship U ناو دولتی
state university U دانشگاه دولتی
the funds U وام دولتی
civil servant U مستخدم دولتی
public domain U مالکیت دولتی
stating U دولتی حالت
stated U دولتی حالت
state- U دولتی حالت
state U دولتی حالت
public ownership U مالکیت دولتی
public domain U خالصه دولتی
privates U غیر دولتی
private U غیر دولتی
government office U اداره دولتی
public ownership U خالصه دولتی
state prison U زندان دولتی
public servants U مامورین دولتی
government control U کنترل دولتی
civil services U خدمات دولتی
etatism U سوسیالیزم دولتی
government sector U بخش دولتی
government property U مال دولتی
government officials U مامورین دولتی
government departments U دوایر دولتی
public schools U مدارس دولتی
government control U نظارت دولتی
public sector U بخش دولتی
government owned industries U صنایع دولتی
economic unit U موسسه دولتی و ...
debenture U حواله دولتی
marquis queensberry rules U مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
grants U کمک دولتی اعانه
bill of oredit U اوراق قرضه دولتی
state planning U برنامه ریزی دولتی
granted U کمک دولتی اعانه
government broadcasting U پخش برنامههای دولتی
bureaucracies U مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracy U مجموع گماشتگان دولتی
privatizes U غیر دولتی کردن
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatized U غیر دولتی کردن
privatize U غیر دولتی کردن
privatization U غیر دولتی کردن
privatising U غیر دولتی کردن
privatizing U غیر دولتی کردن
privatised U غیر دولتی کردن
arms U نشان دولتی نیرو
The corruption in government offices . U فساد دردستگاههای دولتی
privatises U غیر دولتی کردن
quasi public company U شرکت نیمه دولتی
grant U کمک دولتی اعانه
government securities U اوراق بهادار دولتی
order in council U تصویب نامه دولتی
government enterprise U موسسات تولیدی دولتی
adhesion U الحاق دولتی به یک پیمان
government bonds U اوراق قرضه دولتی
lycee l U دبیرستان دولتی درفرانسه
table of precedence U صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
security U گرو سهام قرضه دولتی
funded U تنخواه قرضه دولتی سهام
iranian state railways U راه اهن دولتی ایران
fund U تنخواه قرضه دولتی سهام
blue book U هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
fund holder U دارنده سهام قرضه دولتی
dole U کمک هزینه دولتی به بیکاران
systems U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
public ship U کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
emission U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
barratry U خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
floater U گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
emissions U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
spoils system U سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
bureaucrats U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrat U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
transportation in kind U وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
pluralism U عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conduct U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com