English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gasholder U محل نگهداری بنزین
gasholders U محل نگهداری بنزین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gasoline U سوخت موتورهای بنزینی بنزین موتور بنزین
corrective maintenance U نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
gassed U بنزین
gas U بنزین
petrol U بنزین
fuel U بنزین
fueled U بنزین
gases U بنزین
fuels U بنزین
gasses U بنزین
gasolene U بنزین
fuelling U بنزین
storm bird U بنزین
gasoline U بنزین
fuelled U بنزین
motor sprit U بنزین
benzole U بنزین
benzine U بنزین
gases U بنزین گازمعده
petrol can U باک بنزین
gas U بنزین گازمعده
gas stations U پمپ بنزین
gassed U بنزین گازمعده
filling station U پمپ بنزین
petrol pipe U لوله بنزین
petrol filter U صافی بنزین
petrol container U فرف بنزین
light gasolin U بنزین سبک
premium grade petrol U بنزین سوپر
high grade petrol U بنزین سوپر
gasolinic U وابسته به بنزین
gasoline electric U بنزین الکتریکی
gasoline dump U باک بنزین
gasoline consumption U مصرف بنزین
gasoline can U قوطی بنزین
filling stations U پمپ بنزین
gas station U پمپ بنزین
naphtha U بنزین سنگین
gasses U بنزین گازمعده
phenyl U اصل بنزین
gas pump U پمپ بنزین
gas level U سطح بنزین
avgas U بنزین هواپیما
aviation gasoline U بنزین هواپیما
gas inlet valve needle U ژیگلور بنزین
gas injection U پاشش بنزین
gas injection U تزریق بنزین
fuel pump U پمپ بنزین
fuel filter U صافی بنزین
Premium gas U بنزین سوپر
gas pump U تلمبه بنزین
petrol pump U پمپ بنزین
gasoline drum U بشکه بنزین
gasoline barrel U بشکه بنزین
gas tank U پودر بنزین
gas tank U بخار بنزین
petrol pump U تلمبه بنزین
petrol tank U مخزن بنزین
gas storage U مخزن بنزین
gas recovery U بازیابی بنزین
gas synthesis U ترکیب مصنوعی بنزین
pr etrol filling station U ایستگاه پمپ بنزین
gasoline brick U بنزین بااکتان بالا
gasoline brick U بنزین خوش سوز
gas inlet valve needle U سوزن شیرورودی بنزین
gasoline dump U مخزن موقتی بنزین
petrol feed pump U پمپ تغذیه بنزین
gas air mixture U مخلوط بنزین و هوا
gas form natrural gas U بنزین از گاز طبیعی
gasoline gels U بنزین تغلیظ شده
storm bird U بنزین ریختن ماشین
unleaded petrol U بنزین بدون سرب
petrol U بنزین گیری کردن
petrol injection pump U پمپ تزریق بنزین
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
Where is the neareset petrol station? U نزدیکترین پمپ بنزین کجاست؟
benzoline U بنزین خام یاپالوده نشده
petrol gage U دستگاه اندازه گیری بنزین
gas form natrural gas U بنزین حاصله از گاز طبیعی
serivce station U ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
service stations U ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
service station U ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
gas saving U صرفه جویی در مصرف بنزین
gas level gauge U دستگاه اندازه گیری سطح بنزین
mpg U مخفف مسافت طی شده با یک گالن بنزین
They were falling over one another to get petrol(gasoline). U برای خرید بنزین سرودست می شکستند
The gas station is nearby . U پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
class iii supplies U اماد طبقه 3 بنزین و موادروغنی وسوختی
The bus stopped for fuel [ to get gas] . U اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
Gasoline is volatile . U بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
high octane U دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
contraband of war U قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
napalm U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalms U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
benzene U هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
best economy mixture U نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
gummed U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gum U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
detainer U نگهداری
custody U نگهداری
storage U نگهداری
holding U نگهداری
preservation U نگهداری
sustenance U نگهداری
conservation U نگهداری
guardianship U نگهداری
keeping U نگهداری
protection U نگهداری
internment U نگهداری
detention U نگهداری
retention U نگهداری
landing, storage, delivery U نگهداری
safe keeping U نگهداری
safe guard U نگهداری
upkeep U نگهداری
sustention U نگهداری
retinues U نگهداری
retinue U نگهداری
detentions U نگهداری
maintenance U نگهداری
sustentation U نگهداری
guarding subsidy U حق نگهداری
preventive maintenance U نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance U نگهداری پیشگیری
field maintenance U نگهداری صحرایی
depot maintenance U نگهداری دپویی
energy preservation U نگهداری انرژی
preventive maintenance U نگهداری حفافتی
program maintenance U نگهداری برنامه
record keeping U نگهداری سوابق
tenability U قابلیت نگهداری
retentivity U قدرت نگهداری
depot maintenance U نگهداری امادگاهی
deffered maintenance U نگهداری مخصوص
field capacity U فرفیت نگهداری
field maintenance U نگهداری در صحرا
manage U نگهداری کردن
maintain U نگهداری کردن
levels of maintenance U ردههای نگهداری
holding time U زمان نگهداری
holding costs U مخارج نگهداری
to maintain a road U نگهداری کردن
granfather file U نگهداری می شوند
holding capacity U فرفیت نگهداری
maintenance cost U هزینه نگهداری
maintenance cost U ارزش نگهداری
maintenance functions U کارکردهای نگهداری
the keeping of a festival U نگهداری عید
to maintain one's family U نگهداری کردن
to take keep U نگهداری کردن
warehousing U نگهداری در انبار
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
maintrain U نگهداری کردن
maintenance support U پشتیبانی نگهداری
maintenance status U وضعیت نگهداری
maintenance period U دوره نگهداری
keep track of <idiom> U نگهداری یاداشت
conserve U نگهداری کردن
interludes U نگهداری مقدماتی
tended U نگهداری کردن از
maintenance U نگهداری و تعمیر
keep U نگهداری کردن
maturing U نگهداری بتن
maintenance U تعمیر و نگهداری
maintains U نگهداری کردن
keeps U نگهداری کردن
maintained U نگهداری کردن
interlude U نگهداری مقدماتی
tending U نگهداری کردن از
tend U نگهداری کردن از
conserved U نگهداری کردن
conserves U نگهداری کردن
conserving U نگهداری کردن
hold U ایست نگهداری
LSD U نگهداری تحویل
restraints U نگهداری خودداری
category U طبقه نگهداری
tenure U نگهداری اشغال
restraint U نگهداری خودداری
tends U نگهداری کردن از
cares U نگهداری موافبت
cared U نگهداری موافبت
categories of maintenance U انواع نگهداری
upkeep U نگهداری کردن
account U نگهداری حسابها
support U نگهداری کردن
holds U ایست نگهداری
safeguards U نگهداری کردن
safeguarding U نگهداری کردن
categories of maintenance U طبقات نگهداری
maintain U نگهداری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com