Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
front
U
فرمان سر روبرو جلو
fronting
U
فرمان سر روبرو جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ctrl break
U
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off
U
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
U
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me
U
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
vis-a-vis
U
روبرو
head-on
U
روبرو
vis a vis
U
روبرو
afront
U
روبرو
head on
U
روبرو
opposites
U
روبرو
frontal
U
روبرو
adverse
U
روبرو
opposite
U
روبرو
stand up to
U
روبرو شدن با
up against
<idiom>
U
روبرو شدن با
confront
U
روبرو شدن با
confronting
U
روبرو شدن با
confronts
U
روبرو شدن با
apposed engine
U
موتور روبرو
the house over the way
U
خانه روبرو
opposed
U
روبرو مواجه
opposites
U
روبرو معکوس
facing pages
U
صفحات روبرو
full view
U
نمای روبرو
on the opposite side
U
در طرف روبرو
opposite
U
روبرو معکوس
opposite
U
وارونه از روبرو
head wind
U
باد روبرو
confronted
U
روبرو شدن با
opposites
U
وارونه از روبرو
encounters
U
روبرو شدن بادشمن
encountering
U
روبرو شدن بادشمن
encountered
U
روبرو شدن بادشمن
encounter
U
روبرو شدن بادشمن
diagonally
U
ازگوشهای بگوشه روبرو
horizontally opposed engine
U
موتور تخت روبرو
affront
روبرو دشنام دادن
to stand up to one's opponent
U
با حریف روبرو شدن
acounter
U
روبرو شدن بادشمن
vis-a-vis
U
شخص روبرو درمقابل
vis a vis
U
شخص روبرو درمقابل
opposed piston engine
U
موتور سیلندر روبرو
opposability
U
امادگی برای روبرو گذاشتن
stand up to someone
<idiom>
U
شجاعت روبرو شدن را داشتن
opposed piston engine
U
موتور پیستون روبرو متقابل
We are confronting a difficult problem.
U
با مسأله مشکلی روبرو هستیم
to face the music
U
دلیرانه با چیزی روبرو شدن
volte-face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
there is a fire opposites
U
در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to take the bull by the horns
U
دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
punch
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
Back to the drawing board
<idiom>
U
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
left slide
U
حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
if
U
فرمان IF
precepts
U
فرمان
precept
U
فرمان
for
U
فرمان FOR
chartered
U
فرمان
MDs
U
فرمان D
drives
U
فرمان
hest
U
فرمان
handle bar
U
فرمان
mark time
U
فرمان در جا
mkdir
U
فرمان D
firman
U
فرمان
ordinace
U
فرمان
indocile
U
نا فرمان
MD
U
فرمان D
drive
U
فرمان
rescript
U
فرمان
decree
U
فرمان
sanctions
U
فرمان
sanctioning
U
فرمان
sanctioned
U
فرمان
sanction
U
فرمان
ordinance
U
فرمان
commission
U
فرمان
commissioning
U
فرمان
commissions
U
فرمان
instituting
U
فرمان
institutes
U
فرمان
Rd
U
فرمان RD
institute
U
فرمان
decreed
U
فرمان
decrees
U
فرمان
ship will adjust
U
فرمان
chdir
U
فرمان CD
by order of
U
فرمان
handlebar
U
فرمان
bugle call
U
فرمان
steering
U
فرمان
rudder bar
U
فرمان
charter
U
فرمان
chartering
U
فرمان
charters
U
فرمان
ordinances
U
فرمان
at my command
U
به فرمان من
assize
U
فرمان
decreeing
U
فرمان
instituted
U
فرمان
edicts
U
فرمان
commands
U
فرمان
controls
U
فرمان
insubordinate
U
نا فرمان
commanded
U
فرمان
command
U
فرمان
word
U
فرمان
pipes
U
فرمان
edict
U
فرمان
commandment
U
فرمان
commandments
U
فرمان
worded
U
فرمان
control
U
فرمان
controlling
U
فرمان
command
U
فرمان دستوردادن
cls
U
فرمان CLS
command
U
فرمان دادن
rise and shine
U
فرمان برپا
repeat range
U
فرمان برد از نو
channel command
U
فرمان کانال
chcp
U
فرمان CHCP
cease fire
U
فرمان اتش بس
chkdsk
U
فرمان CHKDSK
battalia
U
فرمان جنگ
servo
U
فرمان یار
erase
U
فرمان ERASE
erased
U
فرمان ERASE
modes
U
فرمان ODE
mode
U
فرمان ODE
steering axle
U
میله فرمان
steering axle
U
میل فرمان
steering gear
U
دنده فرمان
erases
U
فرمان ERASE
erasing
U
فرمان ERASE
pause
U
فرمان writePAUSE
steering column tube
U
لوله فرمان
commands
U
فرمان دستوردادن
commanding
U
فرمان دهنده
backup
U
فرمان BACKUP
automatic controller
U
دستگاه فرمان
attrib
U
فرمان اتریب
at or within call
U
اماده فرمان
at ease
U
فرمان ازاد
at call
U
اماده فرمان
commanded
U
فرمان دادن
commands
U
فرمان دادن
advance march
U
فرمان پیش
commanded
U
فرمان دستوردادن
vol
U
فرمان VOL
power steering
U
فرمان خودکار
controllers
U
دستگاه فرمان
motor vehicle tax
U
فرمان اتومبیل
fire order
U
فرمان اتش
filter command
U
فرمان FILTER
on the double
U
فرمان بدو رو
external command
U
فرمان خارجی
hypotaxis
U
فرمان بردار
external command
U
فرمان برونی
operator command
U
فرمان متصدی
electronic control
U
فرمان الکترونیکی
drum controller
U
غلطک فرمان
replace
U
فرمان REPLACE
diskcomp
U
فرمان DISKCOPY
controller
U
دستگاه فرمان
give way
U
فرمان پاروها با هم
instrument board
U
تخته فرمان
subsumption
U
فرمان بردار
subordination
U
فرمان بردار
internal command
U
فرمان درونی
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
handle bar arm
U
دسته فرمان
suborder
U
فرمان بردار
irade
U
حکم فرمان
left flank march
U
فرمان سمت چپ رو
submission
U
فرمان بردار
postponement
U
فرمان بردار
left oblique march
U
فرمان میل به چپ رو
god's ordinace
U
فرمان خدا
order arms
U
فرمان پافنگ
replaced
U
فرمان REPLACE
control characteristic
U
مشخصه فرمان
parade rest
U
فرمان ازاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com