Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transmitter
U
فرستنده رادیویی
transmitters
U
فرستنده رادیویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
broadcasting station
U
ایستگاه رادیویی فرستنده
homing device
U
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
maintain watch
U
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
manipulative deception
U
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
station break
U
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
Other Matches
cone of silence
U
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
radio interference
U
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
signalling
U
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
radio button
U
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
senders
U
فرستنده
sending set
U
فرستنده
transmitting set
U
فرستنده
consignor
U
فرستنده
dispatcher
U
فرستنده
chooser
U
فرستنده
forwarder
U
فرستنده
agents
U
فرستنده
agent
U
فرستنده
transmitters
U
فرستنده
wireless station
U
فرستنده
transmitter
U
فرستنده
shipper
U
فرستنده
sender
U
فرستنده
broadcasting
U
رادیویی
radio
U
رادیویی
radioed
U
رادیویی
radios
U
رادیویی
radioing
U
رادیویی
mobile station
U
فرستنده متحرک
transreceiver
U
فرستنده و گیرنده
transmitter
U
دستگاه فرستنده
transmitters
U
دستگاه فرستنده
transmitting antenna
U
انتن فرستنده
noise transmitter
U
فرستنده پارازیت
consignor
U
فرستنده کالا
broadcast station
U
ایستگاه فرستنده
amateur transmitter
U
فرستنده اماتور
amateur station
U
فرستنده تفننی
emergency transmitter
U
فرستنده اضطراری
forwarding country
U
کشور فرستنده
intermediate transmitter
U
فرستنده واسطه
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
jamming transmitter
U
فرستنده پارازیت
transceiver
U
فرستنده و گیرنده
television broadcasting station
U
فرستنده تلویزیون
sending state
U
کشور فرستنده
pulse transmitter
U
فرستنده پالس
service area
U
برد فرستنده
senders
U
فرستنده پیام
sender
U
فرستنده پیام
telephotography
U
عکاسی رادیویی
radiographic
U
مخابرات رادیویی
hertzian wave
U
موج رادیویی
radio horizon
U
افق رادیویی
radiographic
U
عکس رادیویی
electronic locator
U
فلزیاب رادیویی
radio waves
U
امواج رادیویی
radio wave
U
موج رادیویی
radiometeorograph
U
هوانگار رادیویی
radiophotograph
U
عکس رادیویی
radio metal locator
U
فلزیاب رادیویی
space radiation
U
تشعشع رادیویی
telephoto
U
عکاسی رادیویی
receiving set
U
گیرنده رادیویی
radmail
U
پست رادیویی
metal locator
U
فلزیاب رادیویی
radio silence
U
سکوت رادیویی
radio sextant
U
سکستانت رادیویی
radio control
U
فرمان رادیویی
radio compass
U
قطبنمای رادیویی
compere
U
مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
radio call sign
U
معرف رادیویی
wirephoto
U
عکاسی رادیویی
radio broadcasting
U
پخش رادیویی
radio beacon
U
بیکن رادیویی
radio receiver
U
گیرنده رادیویی
radio interference
U
پارازیت رادیویی
radio navigation
U
ناوبری رادیویی
radio link
U
پیوند رادیویی
radio detection
U
اکتشاف رادیویی
listening silence
U
سکوت رادیویی
radio frequencies
U
فرکانسهای رادیویی
radio ferquency
U
بسامد رادیویی
radio dicipline
U
انضباط رادیویی
phototelegraphy
U
عکاسی رادیویی
radiophoto
U
عکاسی رادیویی
play by play
U
پخش رادیویی
radio alimeter
U
فرازیاب رادیویی
r.f.
U
بسامد رادیویی
radio frequency
U
فرکانس رادیویی
radio match
U
رویارویی رادیویی
faxing
U
عکاسی رادیویی
facsimile
U
عکاسی رادیویی
facsimile
U
عکس رادیویی
wave
U
موج رادیویی
call sign
U
معرف رادیویی
call signs
U
معرف رادیویی
facsimiles
U
عکاسی رادیویی
facsimiles
U
عکس رادیویی
radio telescope
U
تلسکوپ رادیویی
faxes
U
عکاسی رادیویی
receiver
U
گیرنده رادیویی
waved
U
موج رادیویی
receivers
U
گیرنده رادیویی
waves
U
موج رادیویی
waving
U
موج رادیویی
fax
U
عکاسی رادیویی
faxed
U
عکاسی رادیویی
radio telescopes
U
تلسکوپ رادیویی
transmissive
U
انتقال دهنده فرستنده
shipper
U
فرستنده کالا با کشتی
reversing
U
داده ازگیرنده به فرستنده
long wave transmitter
U
فرستنده موج بلند
handset
U
دستگاه فرستنده وگیرنده
handsets
U
دستگاه فرستنده وگیرنده
reverse
U
داده ازگیرنده به فرستنده
reverses
U
داده ازگیرنده به فرستنده
reversed
U
داده ازگیرنده به فرستنده
radio telephone transmitter
U
فرستنده تلفن بیسیم
transceiver
U
دستگاه گیرنده فرستنده
directional transmitter
U
فرستنده جهت دار
directive sending
U
فرستنده جهت دار
handie talkie
U
فرستنده دستی کوچک
amateur station call letters
U
علامت فرستنده تفننی
amateur bands
U
باندهای فرستنده تفننی
impluse sender
U
فرستنده ضربه جریان
radioing
U
پیام رادیویی فرستادن
spotter
U
کمک مفسر رادیویی
radio call sign
U
معرف ایستگاه رادیویی
skip zone
U
منطقه کور رادیویی
rawinsonde
U
جهت یاب رادیویی
radio
U
پیام رادیویی فرستادن
tactical call sign
U
معرف رادیویی تاکتیکی
radioed
U
پیام رادیویی فرستادن
radio approach
U
دستگاه تقرب رادیویی
radio frequency interference
U
تداخل فرکانس رادیویی
radios
U
پیام رادیویی فرستادن
telemetry
U
مسافت سنجی رادیویی
radio frequency transformer
U
مبدل بسامد رادیویی
radio astronomy
U
اختر شناسی رادیویی
play by play
U
پخش رادیویی مسابقه
high power radio station
U
ایستگاه رادیویی بزرگ
radiotelegraphic
U
تلگراف رادیویی کردن
groundwave
U
موجهای رادیویی زمینی
radiotelegraph
U
تلگراف رادیویی کردن
radiograph
U
پوتونگار عکس رادیویی
radiographs
U
پوتونگار عکس رادیویی
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
net call sign
U
معرف رادیویی شبکه
direction finder
U
جهت یاب رادیویی
cross talk
U
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
squad cars
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad car
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
ultrashort wave transmitter
U
فرستنده موج خیلی کوتاه
sweep jamming
U
امواج سیار پارازیت رادیویی
back scattering
U
پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering
U
توزیع معکوس امواج رادیویی
radio range station
U
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
radmail
U
وسیله ارسال پیام رادیویی
screenwriters
U
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenplays
U
نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
twin sideband
U
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
screenplay
U
نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
r f power supply
U
منبع توان بسامد رادیویی
radio frequency amplifier
U
فزون ساز بسامد رادیویی
rf
U
Frequency Radio فرکانس رادیویی
garbage
U
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
screenwriter
U
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
high frequency radio station
U
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
coastal refraction
U
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
carriers
U
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
frequency drift
U
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
doppler effect
U
اثر برگشت امواج روی فرستنده
omnidirectional
U
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
transmitter signal element timing
U
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
carrier
U
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
fades
U
از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
radiographs
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiograph
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
high frequency radio direction finding
U
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
beacons
U
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon
U
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
fade
U
از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
phototelegraphyt
U
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
universal
U
transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
communication
U
مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
routes
U
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
route
U
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
demodulate
U
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
loran
U
تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
coastal refraction
U
تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
vocoder
U
وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
We finally succeed in making a radio contact.
U
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
radio relay
U
رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radiolocation
U
تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radio procedures
U
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
roams
U
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
transceiver
U
گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
backwards
U
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
vor
U
وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
roam
U
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roamed
U
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roaming
U
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
backward
U
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com