Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parametron
U
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
symmetry element
U
عنصر تقارن
circulars
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
list
U
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chain
U
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chains
U
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms
U
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom
U
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
magnetic induction
U
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
airlift control element
U
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
softest
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
medium
U
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums
U
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
softer
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
ferromagnetic material
U
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tape
U
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes
U
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tape
U
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
record
U
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
magnetic ink character recognition
U
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
degauss
U
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
tapes
U
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped
U
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic skin effect
U
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
magnetic blowout
U
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
permalloy
U
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
polarities
U
تقارن
polarity
U
تقارن
symmetrization
U
تقارن
parallelism
U
تقارن
isochronism
U
تقارن
simultaneeity
U
تقارن
synchronization
U
تقارن
synmetry
U
تقارن
symmetry
U
تقارن
asymmetric top
U
فرفرهای بی تقارن
isodimorphism
U
تقارن دو شکلی
center of symmerty
U
مرکز تقارن
mirror symmerty
U
تقارن ایینهای
impedance balancing
U
تقارن امپدانس
geometrical
<adj.>
U
تقارن در طرح
pseudosymmetry
U
شبه تقارن
asymmetry
U
عدم تقارن
zygomorphic
U
دارای تقارن
skewness
U
عدم تقارن
symmetry point
U
نقطه تقارن
point of symmetry
U
نقطه تقارن
plane of symmetry
U
صفحه تقارن
rotational symmetry
U
تقارن چرخشی
Symmetry
U
تقارن
[ریاضی]
synchrony
U
انطباق تقارن
asymmetric system
U
دستگاه بی تقارن
symmetry group
U
گروه تقارن
symmetry lines
U
خطوط تقارن
symmetry number
U
عدد تقارن
symmetry operation
U
عمل تقارن
symmetry plane
U
صفحه تقارن
asymmetrical conductivity
U
برقرسانایی بی تقارن
plane of symmetry
U
سطح تقارن
asymmetric substance
U
جسم بی تقارن
asymmetric molecule
U
مولکول بی تقارن
axis of symmery
U
محور تقارن
asymmetric carbon
U
کربن بی تقارن
symmetry axis
U
محور تقارن
symmerty center
U
مرکز تقارن
axis of symmetry
U
محور تقارن
transational symmerty
U
تقارن انتقالی
conservation of orbital symmerty
U
بقای تقارن اوربیتال
positive skewness
U
عدم تقارن مثبت
alternating axis of symmerty
U
محور تقارن متناوب
blemish
[mistake]
U
عدم تقارن در بافت
axial rotation symmerty
U
تقارن چرخشی محوری
actinomorphic
U
دارای تقارن شعاعی
actinomorphous
U
دارای تقارن شعاعی
plane of mirror symmetry
U
صفحه تقارن اینهای
eurythmy
U
هم اهنگی و تقارن ساختمان
eurhythmy
U
هم اهنگی و تقارن ساختمان
mirror plane of symmetry
U
صفحه تقارن اینهای
time average symmetry
U
تقارن میانگین زمانی
isochronism
U
ایجاد تقارن همزمانی
simple axis of symmetry
U
محور ساده تقارن
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic reluctance
U
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic deflector
U
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flow
U
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic ritation
U
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
anomalous weave
U
بی نظمی و عدم تقارن در بافت
symmetry allowed reaction
U
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
asymmetric local deformation
U
تغییر شکل موضعی بی تقارن
axis
U
محور تقارن مهره اسه
anomal design
U
طرح شلوغ و بدون تقارن
incommensurability
U
عدم تقارن سنجش ناپذیری
counter vailing power
U
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
isodimorphism
U
تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
angle og sideship
U
زاویه بین صفحات تقارن وجهت حرکت
magnetic flux density
U
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
move of pattern
U
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
members
U
عنصر
member
U
عنصر
masurium
U
عنصر 34
elements
U
عنصر
agent
U
عنصر
isomeric
U
هم عنصر
component
U
عنصر
element
U
عنصر
components
U
عنصر
agents
U
عنصر
reluctivity
U
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
dispersion
U
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic nuclear resonance
U
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
magnetic flux
U
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
ingredient
U
عنصر سازنده
titanium
U
عنصر فلزی
element
U
عنصر عملیاتی
weak kneed
U
سست عنصر
active element
U
عنصر فعال
element
U
عنصر اساس
biotic element
U
عنصر زیستی
weak-kneed
U
سست عنصر
elements
U
عنصر عملیاتی
ingredients
U
عنصر سازنده
aqueous element
U
عنصر ابی
weakling
U
سست عنصر
acid forming element
U
عنصر اسیدساز
acid forming element
U
عنصر اسیدی
accommpanying element
U
عنصر همراه
active element
U
عنصر عامل
abundant element
U
عنصر فراوان
alloying agent
U
عنصر الیاژی
elements
U
عنصر اساس
absorbing element
U
عنصر جذب
alloying element
U
عنصر الیاژ
weaklings
U
سست عنصر
abiotic element
U
عنصر نازیوه
abiotic element
U
عنصر بیجان
alloying element
U
عنصر الیاژی
active element
U
عنصر کنشی
guest element
U
عنصر کم مقدار
start element
U
عنصر شروع
nand element
U
عنصر نقیض و
stop element
U
عنصر ایست
minor constituent
U
عنصر جزئی
tactical element
U
عنصر تاکتیکی
minor constituent
U
عنصر فرعی
electronic element
U
عنصر الکترونیکی
disafected person
U
عنصر نامطلوب
thermocouple
U
عنصر حرارتی
inverse element
U
عنصر وارون
signal element
U
عنصر علامتی
shunt element
U
عنصر موازی
picture element
U
عنصر تصویر
primitive element
U
عنصر اولیه
primordial element
U
عنصر ازلی
passive element
U
عنصر غیرعامل
print element
U
عنصر چاپ
processing element
U
عنصر پردازشی
trace element
U
عنصر کم مقدار
identity element
U
عنصر یکسانی
service element
U
عنصر اداری
delay element
U
عنصر تاخیری
threshold element
U
عنصر استانهای
part
U
عنصر اصلی
coupling element
U
عنصر پیوست
wallydraigle
U
سست عنصر
code element
U
عنصر رمز
cryotron
U
عنصر برودتی
chemical element
U
عنصر شیمیایی
data element
U
عنصر داده
weak minded
U
سست عنصر
Elementarism
U
عنصر نگری
transition element
U
عنصر واسطه
logic element
U
عنصر منطقی
logic element
U
عنصر لاجیک
coupling element
U
عنصر اتصال
tracer element
U
عنصر ردیاب
primordial
U
عنصر نخستین اساسی
macronutrient
U
عنصر غذایی پر مصرف
pyrogen
U
عنصر قابل اشتعال
pixel
U
نقطه عنصر تصویری
physical element of crime
U
عنصر مادی جرم
fire support element
U
عنصر پشتیبانی اتش
silicon
U
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
mental element of crime
U
عنصر روانی جرم
metal cutting element
U
عنصر براده برداری
disafected person
U
عنصر غیرقابل اعتماد
task element
U
عنصر اجرای عملیات
micronutrient
U
عنصر غذایی کم مصرف
air defense element
U
عنصر پدافند هوایی
active element
U
عنصر عمل کننده
strontium
U
عنصر سبک دو فرفیتی
exclusive or element
U
عنصر یای انحصاری
asterium
U
عنصر ویژه ستارگان
heating element
U
المان یا عنصر حرارتی
characteristically
U
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
Gothic Survival
U
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
two up
U
ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
terbium
U
عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
two up
U
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
fabric
U
بافته عنصر تار و پود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com