English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
air ground operations U عملیات مشترک زمینی وهوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
air frieghting U بار غیر تاکتیکی هوایی عملیات مشترک زمینی وهوایی
Other Matches
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
air ground system U سیستم عملیات مشترک زمینی و هوایی
air ground section U قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
air ground liaison code U کدهای ارتباطی زمینی وهوایی
armed forces U مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
joint U نیروهای مشترک عملیات مشترک
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
land control operation U عملیات تصرف اماجهای زمینی
theater army U نیروی زمینی صحنه عملیات
army in the field U نیروی زمینی درصحنه عملیات
army personnel system U سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
joint petroleum office U دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
component forces U نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
unhealthiness U بداب وهوایی
air and naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی وهوایی
ground liaison U گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
bung U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
bunged U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
bunging U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
bungs U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
subscribers U مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber U مشترک روزنامه وغیره مشترک
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yam U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
joint U مشترک
commonest U مشترک
commoners U مشترک
party lines U خط مشترک
common user U مشترک
participants U مشترک
participant U مشترک
subscriber's line U خط مشترک
intercommon U حق مشترک
conjoint U مشترک
common U مشترک
held in common U مشترک
commonalities U مشترک
commonality U مشترک
subscribers U مشترک
subscriber U مشترک
party line U خط مشترک
senses U حس مشترک
sense U حس مشترک
sensed U حس مشترک
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
predial or prae U زمینی
earth-bound U زمینی
tumbling U زمینی
terrestrial U زمینی
earthly U زمینی
landed a U زمینی
terraneous U زمینی
tellurian U زمینی
sub astral U زمینی
subaerial U رو زمینی
sublunar U زمینی
sublunary U زمینی
territorial U زمینی
agrarian U زمینی
terrene U زمینی
common trait U ویژگی مشترک
trunk circuit U معبر مشترک
common storage U حافظه مشترک
common wall U دیوار مشترک
tenancy in common U استیجار مشترک
party lines U مرز مشترک
complex fraction U مخرج مشترک
party parpet U جانپناه مشترک
common wealth U مشترک المنافع
joint services U خدمات مشترک
commonweal U مشترک المنافع
joint force U نیروی مشترک
complex fraction U برخه مشترک
commonwealth U مشترک المنافع
commonwealths U مشترک المنافع
condominiums U تسلط مشترک
condominiums U حاکمیت مشترک
condominiums U مالکیت مشترک
condominiums U حکومت مشترک
condominium U تسلط مشترک
condominium U حاکمیت مشترک
condominium U مالکیت مشترک
condominium U حکومت مشترک
EEC U بازار مشترک
common multiple U مضرب مشترک
common factor U عامل مشترک
common progarm U برنامه مشترک
common language U زبان مشترک
joint shares U سهام مشترک
co-author U نویسندهی مشترک
co-authors U نویسندهی مشترک
common gender U جنس مشترک
common fronties U مرز مشترک
common fate U سرنوشت مشترک
mutual responsibility U مسئوولیت مشترک
Common Market U بازار مشترک
joint account U حساب مشترک
joint command U فرماندهی مشترک
joint command U یکان مشترک
joint committee U کمیسیون مشترک
joint costs U هزینههای مشترک
subscriber's number U شماره مشترک
intercommunion U اقدام مشترک
subscriber's station U مرکز مشترک
intersections U فصل مشترک
interface U وجه مشترک
interface U سطح مشترک
interrelation U مناسبات مشترک
joint adventure U تجارت مشترک
collective U مشترک عمومی
party line U مرز مشترک
subscriber's cable U کابل مشترک
subscriber's line U خط متعلق به مشترک
interfaces U سطح مشترک
interfaces U وجه مشترک
joint costs U هزینه مشترک
joint declaration U بیانیه مشترک
intercommunion U ارتباط مشترک
party walls U دیوار مشترک
party wall U دیوار مشترک
concerted action U عمل مشترک
common fraction U مخرج مشترک
common denominators U مخرج مشترک
common denominator U مخرج مشترک
joint resolution U تصمیم مشترک
telephone subscriber U مشترک تلفنی
meant U میان مشترک
joint products U محصولات مشترک
joint demand U تقاضای مشترک
rachis U دیرک مشترک
insurance certificate U بیمه مشترک
middling U جمله مشترک
synergy U عمل مشترک
joint exercise U تمرین مشترک
joint exercise U مانور مشترک
intersection U فصل مشترک
joint ownership U مالکیت مشترک
co insurance U بیمه مشترک
collaboration U همکاری مشترک
coenotrope U گرایش مشترک
commonest U مشترک اشتراکی
cenotrope U گرایش مشترک
co-operation U همکاری مشترک
cooperative work U کار مشترک
cooperation U کار مشترک
combined publications U نشریات مشترک
joint staff U ستاد مشترک
caveat subscriptor U اخطار به مشترک
co-operation U کار مشترک
commoners U مشترک اشتراکی
cooperation U همکاری مشترک
joint supply U عرضه مشترک
factors U عامل مشترک
joint stock U سرمایه مشترک
factor U عامل مشترک
local subscriber U مشترک داخلی
line termination circuit U اتصال مشترک
joint U مشترک الحاقی
coinsurance U بیمه مشترک
joint U ستاد مشترک
subscriber line U خط مشترک [مخابرات]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com