English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (4327 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
under arm stroke U ضربه پایین دست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fat U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fats U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fatter U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fattest U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
chop U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
drive U ضربه از پایین
drives U ضربه از پایین
uppercut U ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
uppercuts U ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
down stroke U ضربه رو به پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
downstroke U ضربه درجهت پایین
downstroke U ضربه بطرف پایین
downward travel U ضربه رو به پایین
low blow U ضربه بوکس خطا به پایین تراز کمر
naeryo jireugi U ضربه دست پایین رونده
under arm clear U ضربه بلند از پایین دست
under arm low return U ضربه کوتاه پایین دست
Other Matches
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response U پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
down U سوی پایین بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
crossest U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick U ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
underneath U پایین
neath or neath U پایین تر
bottom U پایین
subteen U پایین تر از سن 31
subatmospheric U پایین تر از جو
submiss U پایین
infara U پایین تر
dowm U پایین
bal U از مچ پا به پایین
down stairs U پایین
flattest U پایین
shitu U پایین
low level U پایین
infara U پایین
bottoms U پایین
down U پایین
lower U پایین
flat U پایین
lower limit U حد پایین
below U پایین
lowering U پایین تر
short U پایین تر
de- U پایین
shorter U پایین تر
below <adv.> U در پایین
shortest U پایین تر
beneath U پایین تر
sub- U یا پایین تر
beneath U پایین
lower U پایین تر
hypogenous U پایین رو
lowers U پایین تر
hereafter <adv.> U در پایین
tailwater U پایین اب
neath or neath U پایین
lowered U پایین تر
lower most U پایین تر
vide infara U پایین
further down U پایین تر
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
low U پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
downfeed U تغذیه رو به پایین
downfield U میدان پایین
low energy U انرژی پایین
lower bound U کران پایین
to sink in the scale U پایین رفتن
depressions U پایین دادن
bate U پایین اوردن
undermost U پایین ترین
downward compatible U سازگار رو به پایین
downward movement U حرکت رو به پایین
downward swing U نوسان رو به پایین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
subordinating U فرعی پایین تر
subordinate U فرعی پایین تر
subordinated U فرعی پایین تر
res U noitaloseR پایین
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
low frequency U فرکانس پایین
download U بارگیری پایین
depression U پایین دادن
downmost U پایین ترین
decurrent U پایین افتاده
infrahuman U پایین تر از انسان
subordinates U فرعی پایین تر
to set down U پایین اوردن
At lower levels. U در سطوح پایین تر
submaxilla U ارواره پایین
lee U پایین باد
dim light U نور پایین
nether U واقع در پایین
bottommost U پایین ترین
catabatic U پایین اینده
to beat down U پایین اوردن
to bring down U پایین اوردن
nether U زیر پایین
downstairs U طبقه پایین
low activity U فعالیت پایین
low altitude U ارتفاع پایین
look down U پایین امدن
let down U پایین کردن
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
disrate U پایین اوردن
the lower world U جهان پایین
the valley lies below U ده در پایین است
to come down U پایین امدن
to get down U پایین رفتن
lowest U پایین ترین
beneath U از زیر پایین تر از
bottom up U از پایین به بالا
shut U پایین اوردن
shuts U پایین اوردن
shutting U پایین اوردن
desceht U پایین امدن
low wing U بال پایین
down draft U جریان رو به پایین
downward U پایین زیرین
to go down U پایین رفتن
to let down U پایین کردن
to look down U پایین امدن
downward U روبه پایین
comedown U پایین رفتن
the masses U دستههای پایین تر
down current U جریان رو به پایین
to reach down U پایین اوردن
push down stack U پایین فشردنی
overhand U از پایین ببالا
lower class U طبقه پایین
lower classes U طبقه پایین
neath or neath U پایین زیرین
low order U پایین رتبه
up and down U بالا و پایین
top-down U از بالا به پایین
top down U از بالا به پایین
on the down grade U پایین رونده
oars down U پارو پایین
nutate U پایین افتادن
nutant U پایین افتاده
breast U نورد پایین
nether world U جهان پایین
face down feed U خورد رو به پایین
low order U مرتبه پایین
minor U پایین رتبه
low pass U پایین گذر
lowermost U پایین ترین
lower threshold U استانه پایین
downstream U پایین دست
downstream U پایین رود
go down U پایین رفتن
hereinbelow U در پایین این
lower most U پایین ترین
lower mast U دکل پایین
lowpass U پایین گذار
feet U پایین دامنه
mean low water U اب پایین میانگین
foot U پایین بادبان
low resolution U تفکیک پایین
low resolution U وضوح پایین
low U پایین اهسته
hereinbelow U ازاین پایین تر
low U پایین ضعیف
go dan barai U رد کردن از پایین
lower limit U کران پایین
prolapse U پایین افتادگی
pushdown U پایین فشردنی
descends U پایین امدن
degrade U پایین دادن
low level U در سطح پایین
prolapsus U پایین افتادگی
prolapse U پایین افتادن
downtrend U سیربطرف پایین
alow U روبه پایین
degrades U پایین دادن
descend U پایین امدن
lowered U پایین دادن لوله
lowering U پایین اوردن لوله
lowering U پایین دادن لوله
lowers U پایین اوردن لوله
clew U گوشه پایین بادبان
lowers U پایین دادن لوله
swoop U بسرعت پایین امدن
pushdown list U لیست پایین فشردنی
to keep down U پایین نگاه داشتن
lowered U پایین اوردن لوله
under U پایین تراز کمتر از
to let down U پایین گذاشتن انداختن
low res graphics U گرافیک با وضوح پایین
downward U به طرف یک موقعیت پایین تر
low level task U تکلیف سطح پایین
low resolution U تفکیک پذیری پایین
lower U پایین اوردن لوله
lowcuts U کفش پایین تر از قوزک پا
lower U پایین دادن لوله
low frequency cable U کابل فرکانس پایین
to take down U نوشتن پایین اوردن
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
low frequency furnace U کوره فرکانس پایین
critical closing speed U سرعت بحرانی پایین
cryophilic U رشدکننده در حرارتهای پایین
underbody U پایین تنه لباس
Recent search history Forum search
2مهرآسا
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1توضیحات پایین صفحه
1offshoring
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1See further down for the mixture choiceمعنی جمله؟
0ضربه به میانه پایین گوی در بیلیارد در انگلیسی چی میشه؟
0دست پایین
0ladders and couplings? در جمله پایین معنی کلمات بنظرتون چی میتونه باشه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com