English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blow resulting in death U ضربه منجر به موت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pinning combination U مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
Other Matches
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
conducive U منجر شونده
lead U منجر شدن
redound U منجر شدن
conduce U منجر شدن
assists U پاس منجر به گل
trepan U منجر شدن به
assisting U پاس منجر به گل
assisted U پاس منجر به گل
eventuate U منجر شدن
assist U پاس منجر به گل
leads U منجر شدن
explusion foul U خطای منجر به اخراج
endo U تصادف منجر به واژگونی
buttending U خطای چوب منجر به پنالتی
turnover U خطای منجر به از کف دادن توپ
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response U پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
stalement U گره خوردن منجر به اعلام سرپا
concussion U صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
path U محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
paths U محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
probative U حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود
amuck U یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. U روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser U ضربه هوک پس از ضربه حریف
bombed out U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombs U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
recitals U قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
recital U قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
russian revolution U وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick U ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
south american revolution U انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
flapped U ضربه
butt joint U ضربه
strokes U ضربه
collisions U ضربه
stroking U ضربه
flap U ضربه
impulses U ضربه
impact U ضربه
impacts U ضربه
antiknock U ضد ضربه
flaps U ضربه
impulse U ضربه
double kick U دو ضربه پی در پی
collision U ضربه
shock U ضربه
surge U ضربه
hacks U ضربه
surged U ضربه
surges U ضربه
hacked U ضربه
hack U ضربه
kick U ضربه با پا
kick U ضربه
butting U ضربه با سر
shocked U ضربه
shocks U ضربه
kicked U ضربه با پا
pulse U ضربه
pushes U ضربه
tit U ضربه
pushed U ضربه
tits U ضربه
push U ضربه
thud U ضربه
thudded U ضربه
thudding U ضربه
pulsed U ضربه
kicked U ضربه
head U ضربه با سر
kicking U ضربه با پا
kicking U ضربه
kicks U ضربه با پا
brunt U ضربه
kicks U ضربه
thuds U ضربه
strikeless U بی ضربه
pops U ضربه
pop U ضربه
slugger U ضربه زن
interrupter U ضربه گر
shockproof U ضد ضربه
yee jupkki U ضربه پا
impluse U ضربه
shot U ضربه
shots U ضربه
left U ضربه چپ
stroke U ضربه
sole trap U ضربه با کف پا
sole of the foot kick U ضربه با کف پا
sole kick U ضربه با کف پا
mishit U ضربه بد
whang U ضربه
popped U ضربه
bonks U ضربه بر سر
shock proof U ضد ضربه
bonk U ضربه بر سر
blow U ضربه
bonked U ضربه بر سر
bonking U ضربه بر سر
blows U ضربه
stroked U ضربه
jolting U تکان ضربه
traumatism U ضربه تصادم
POWs U صدای ضربه
whop U ضربه وزش
ushiro geri U ضربه پا به پشت
jolt U تکان ضربه
jolts U تکان ضربه
POW U صدای ضربه
jolted U تکان ضربه
tobi geri U ضربه پا در پرش
thrums U ضربه گیر
tee off U ضربه محکم
belts U ضربه محکم
shock inducer U دستگاه ضربه زن
sevice kick U ضربه سرویس
scissors kick U ضربه قیچی
rectangular pulse U ضربه مستطیلی
range of storke U ناحیه ضربه
lash U ضربه مژگان
lash U ضربه شلاق
lashed U ضربه مژگان
belted U ضربه محکم
shockless U بدون ضربه
spot kick U ضربه کاشته
toss U ضربه بلند
tossed U ضربه بلند
tosses U ضربه بلند
tossing U ضربه بلند
concussion U ضربه مغزی
single stroke bell U زنگ تک ضربه
side foot U ضربه با کنار پا
shotmaking U ضربه به توپ
lashed U ضربه شلاق
yeop chagi U ضربه با بغل پا
percussion U ضربه زدن
dub U ضربه کم جان
dubbed U ضربه کم جان
dubs U ضربه کم جان
belt U ضربه محکم
deliver U ضربه زدن
delivers U ضربه زدن
hammer U ضربه زدن
lollipops U ضربه اسان
lollipop U ضربه اسان
shock U ضربه تکان
shocked U ضربه تکان
shocks U ضربه تکان
hammered U ضربه زدن
hammers U ضربه زدن
whip U ضربه زدن
pickiest U ضربه زننده
picky U ضربه زننده
To receive a blow. U ضربه خوردن
hit lists U فهرست ضربه
hit list U فهرست ضربه
blast U ضربه انفجار
blasts U ضربه انفجار
yoko geri U ضربه به پهلو
yohan nukite U ضربه با انگشتان
pickier U ضربه زننده
slashes U ضربه سریع
whipped U ضربه زدن
whips U ضربه زدن
knock U ضربه زدن
knocked U ضربه زدن
knocks U ضربه زدن
quash U با ضربه زدن
quashed U با ضربه زدن
quashes U با ضربه زدن
slash U ضربه سریع
slashed U ضربه سریع
fall U ضربه فنی
ipon U ضربه فنی
initial thrust U ضربه اصلی
impluse regenerator U بازیاب ضربه
impluse ratio U نسبت ضربه
impluse U ضربه ولتاژ
cutting stroke U ضربه برش
cut under U ضربه زیردست
dabber U ضربه زدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com