English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chop U ضربه بریده
chopped U ضربه بریده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smatterer U کسیکه بریده بریده حرف میزند
gasps U بریده بریده نفس کشیدن
gasping U بریده بریده نفس کشیدن
staccato U بطور بریده بریده اداکردن
gasped U بریده بریده نفس کشیدن
gasp U بریده بریده نفس کشیدن
giggling U با نفس بریده بریده
giggles U با نفس بریده بریده
giggle U با نفس بریده بریده
slashes U بریده بریده کردن
slashed U بریده بریده کردن
giggled U با نفس بریده بریده
slash U بریده بریده کردن
broken sleep U خواب بریده بریده
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response U پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
lobed U بریده بریده
cut U بریده
cuts U بریده
brokenly U بریده بریده
by snathces U بریده بریده
interrupted line U خط بریده بریده
edge notched U لب بریده
crossest U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cluttering U بریده گویی
gasps U نفس بریده
to pant for breath U بریده دم زدن
gasping U نفس بریده
gasped U نفس بریده
exploded view U منظره بریده
chop U پاس بریده
chopped U پاس بریده
sectile U بریده شدنی
sawn joint U درز بریده
ellipsis U بریده گویی
intrenchant U بریده نشدنیentrench
gasp U نفس بریده
uncut U بریده نشده
dimension stone U سنگ بریده
lumbering U تیر بریده
lumbers U تیر بریده
premorse U بریده شده
crop eared U گوش بریده
lumbered U تیر بریده
bonnyclabber U شیر بریده
lumber U تیر بریده
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shoot set U پاس تیز یا بریده
parings U ناخن بریده شده
brokenly U بطور شکسته یا بریده
to fall off U سواشدن بریده شدن
cut back bitumens U قیرهای محلول پس بریده
mutilated U اندام بریده مغلوط
dissevere U جداشدن بریده شدن
paring U ناخن بریده شده
to go off [ British E] U بریده شدن [آشپزی و غذا]
julienne U ابگوشت سبزیجات بریده شده
to turn U بریده شدن [آشپزی و غذا]
to turn sour U بریده شدن [آشپزی و غذا]
skiving U قسمت بریده چرم نواره
skives U قسمت بریده چرم نواره
skived U قسمت بریده چرم نواره
skive U قسمت بریده چرم نواره
exploded view U منظره شکافته شده مدل بریده
scrap U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
to slit hide into thongs U پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
scrapped U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
logjam U انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
dimension stone U سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
scrap book U مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
The milk [the wine] has already turned [gone off] . U شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
cut brackets U [تکه ای از تخته ی بریده شده با تیر یک طرف گیردار]
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
cutting angle U زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
to halve two timbers U دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
x cut crystal U کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
placekick U ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
stenciling U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencils U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilling U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilled U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciled U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencil U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
click art U صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
flow diagram U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
selections U نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
selection U نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
flowchart U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
paste U درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
pastes U درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
pasting U درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
scrapbook U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
scrapbooks U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
pasted U درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
biased fabric U پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
wafer U یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
wafers U یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
die U قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
tit U ضربه
stroking U ضربه
bonk U ضربه بر سر
hack U ضربه
bonked U ضربه بر سر
thud U ضربه
thudded U ضربه
thudding U ضربه
impulse U ضربه
yee jupkki U ضربه پا
tits U ضربه
double kick U دو ضربه پی در پی
left U ضربه چپ
whang U ضربه
hacks U ضربه
hacked U ضربه
impact U ضربه
impacts U ضربه
impulses U ضربه
pushed U ضربه
pulse U ضربه
pulsed U ضربه
brunt U ضربه
collisions U ضربه
flap U ضربه
flapped U ضربه
push U ضربه
collision U ضربه
pops U ضربه
popped U ضربه
thuds U ضربه
pop U ضربه
butt joint U ضربه
bonking U ضربه بر سر
bonks U ضربه بر سر
pushes U ضربه
shockproof U ضد ضربه
flaps U ضربه
antiknock U ضد ضربه
head U ضربه با سر
sole trap U ضربه با کف پا
interrupter U ضربه گر
surged U ضربه
kick U ضربه با پا
kick U ضربه
kicked U ضربه با پا
kicked U ضربه
stroke U ضربه
kicking U ضربه با پا
impluse U ضربه
stroked U ضربه
strikeless U بی ضربه
shots U ضربه
shot U ضربه
strokes U ضربه
surges U ضربه
shocked U ضربه
kicking U ضربه
shocks U ضربه
sole kick U ضربه با کف پا
sole of the foot kick U ضربه با کف پا
blows U ضربه
shock U ضربه
blow U ضربه
kicks U ضربه با پا
slugger U ضربه زن
kicks U ضربه
mishit U ضربه بد
butting U ضربه با سر
shock proof U ضد ضربه
surge U ضربه
electric shocks U ضربه برقی
lashes U ضربه شلاق
knocks U ضربه زدن
electric shock U ضربه برقی
hammers U ضربه زدن
slash U ضربه سریع
slugging U ضربه زنی
whips U ضربه زدن
whipped U ضربه زدن
whip U ضربه زدن
shock wave U موج ضربه
knock U ضربه زدن
fall U ضربه فنی
blasts U ضربه انفجار
knocked U ضربه زدن
sixes U ضربه 6 امتیازی
six U ضربه 6 امتیازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com