Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fixed production coefficients
U
ضرایب تولید ثابت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
fixed factor
U
عوامل تولید ثابت
fixed factor
U
عوامل ثابت تولید
distribution factors
U
ضرایب توزیع
rotation coefficients
U
ضرایب مربوط به چرخش زمین که روی گلوله اثر دارد
gyrolog
U
دفترچه ضرایب ژیروسکوپی یاجدول تصحیح قطب نمای مغناطیسی ناو
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
fix
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
steadier
U
ثابت تر
standstill
U
ثابت
disputeless
U
ثابت
fiducial
U
ثابت
constants
U
ثابت
leger or ledger
U
ثابت
sustain
U
ثابت
incommutable
U
ثابت
truest
U
ثابت
indelible
U
ثابت
unshaken
U
ثابت
stationary
U
ثابت
changeless
U
ثابت
static
U
ثابت
rugged
U
ثابت
hard and fast
U
ثابت
firm
U
ثابت
firmer
U
ثابت
firmest
U
ثابت
firms
U
ثابت
truer
U
ثابت
true
U
ثابت
permanent
U
ثابت
inalterable
U
ثابت
fix
U
ثابت
solids
U
ثابت
equable
U
ثابت
solid
U
ثابت
stable
U
ثابت
stables
U
ثابت
invariable
U
ثابت
fixes
U
ثابت
settled
U
ثابت
pegged
U
ثابت
fixed bridge
U
پل ثابت
steadied
U
ثابت
unswerving
<adj.>
U
ثابت
resolute
U
ثابت
undeviating
<adj.>
U
ثابت
immovable
U
ثابت
loyal
U
ثابت
thetical
U
ثابت
thetic
U
ثابت
sustained
U
ثابت
patting
U
ثابت
patted
U
ثابت
pats
U
ثابت
steadies
U
ثابت
steadiest
U
ثابت
steady
U
ثابت
steadying
U
ثابت
pat
U
ثابت
sustains
U
ثابت
established
U
ثابت
specific
U
ثابت
fixed
U
ثابت
fixing
U
ثابت
constant
U
ثابت
specifics
U
ثابت
constant factors
U
عوامل ثابت
constants
U
عدد ثابت
bedding
U
ثابت سازی
constant luminance
U
روشنایی ثابت
constant of motion
U
ثابت حرکت
pinned
U
ثابت کردن
conservative flux
U
شاره ثابت
constant capital
U
سرمایه ثابت
constant cost
U
قیمت ثابت
constant current
U
شدت ثابت
veteran
U
ثابت استوار
veterans
U
ثابت استوار
stabilising
U
ثابت کردن
constant error
U
خطای ثابت
stabilised
U
ثابت کردن
pinning
U
ثابت کردن
constants
U
ثابت دایمی
pin
U
ثابت کردن
constant pressure
U
فشار ثابت
resolutely
U
با عزم ثابت
curie constant
U
ثابت کوری
decay constant
U
ثابت تباهی
constant power
U
توان ثابت
dielectric constant
U
ثابت دی الکتریک
disintegration constant
U
ثابت تلاشی
constant
U
عدد ثابت
constant
U
ثابت دایمی
costant load
U
بار ثابت
constant
U
ثابت قدم
constant
U
مقدار ثابت
constant return
U
بازده ثابت
demonstrate
U
ثابت کردن
demonstrated
U
ثابت کردن
demonstrates
U
ثابت کردن
constant speed
U
سرعت ثابت
constant voltage
U
ولتاژ ثابت
constatnt
U
مقدار ثابت
demonstrating
U
ثابت کردن
constants
U
ثابت قدم
dissociation constant
U
ثابت تفکیک
staid
U
ارام ثابت
parameters
U
مقدار ثابت
fixations
U
ثابت کردن
fixation
U
ثابت کردن
fixes
U
ثابت کردن
standpoint
U
نقطه ثابت
standpoints
U
نقطه ثابت
fixative
U
ثابت کننده
fixes
U
ثابت ماندن
stabilises
U
ثابت کردن
parameter
U
ضریب ثابت
parameter
U
مقدار ثابت
fix
U
ثابت ماندن
fix
U
ثابت کردن
fix
U
ثابت شدن
fixes
U
ثابت شدن
flat-footed
U
ثابت قطعی
flat footed
U
ثابت قطعی
fixatives
U
ثابت کننده
invariably
U
بطور ثابت
proves
U
ثابت کردن
capital asset
U
سرمایه ثابت
capital goods
U
دارایی ثابت
parameters
U
ضریب ثابت
stabilized
U
ثابت کردن
stabilize
U
ثابت کردن
punctual
U
ثابت در یک نقطه
constants
U
مقدار ثابت
carbon fixed
U
کربن ثابت
carbon fixed
U
ذغال ثابت
an inflexible resolution
U
عزم ثابت
stabilizes
U
ثابت کردن
boltzmann constant
U
ثابت بولتزمن
resolute
U
ثابت قدم
steadfast
U
ثابت قدم
steadfastly
U
ثابت قدم
abhide
U
ثابت بودن
proved
U
ثابت کردن
prove
U
ثابت کردن
attenuation constant
U
ثابت تضعیف
attenuation factor
U
ثابت تضعیف
boltzmann constant
U
ثابت بولتزمان
clinch knot
U
گره ثابت
lattice constant
U
ثابت شبکه
resolvedly
U
با عزم ثابت
rhumb line
U
راه ثابت
rydberg constant
U
ثابت ریدبرگ
scale down
U
به نسبت ثابت
screening constant
U
ثابت پوشش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com