Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electric chair
U
صندلی اعدام الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hot seat
U
صندلی الکتریکی
capital punishment
U
کیفر اعدام مجازات اعدام
rocking chairs
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chair
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool
U
صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
my chair was next his
U
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair
U
صندلی سفری صندلی صحرایی
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
execution
U
اعدام
gallows
U
اعدام
hanging
U
اعدام
death penalty
U
مجازات اعدام
gallows
U
مستحق اعدام
death penalty
U
کیفر اعدام
gas
U
اعدام با گاز
execute
U
اعدام کردن
the penalty of death
U
کیفر اعدام
gassed
U
اعدام با گاز
death sentences
U
حکم اعدام
to death penalty
U
اعدام مجازات
death sentence
U
حکم اعدام
to die on the scaffold
U
اعدام شدن
death warrants
U
حکم اعدام
death warrant
U
حکم اعدام
capital punishment
U
اعدام مجازات
capital punishment
U
مجازات اعدام
gases
U
اعدام با گاز
gasses
U
اعدام با گاز
executed
U
اعدام کردن
under pain of death
U
با کیفر اعدام
executioner
U
مامور اعدام
administer
U
اعدام کردن
extinction
U
اعدام انهدام
hangman
U
مامور اعدام
hangmen
U
مامور اعدام
death squads
U
جوخهی اعدام
death squad
U
جوخهی اعدام
executing
U
اعدام کردن
under sentence of death
U
محکوم به اعدام
convicted to death
U
محکوم به اعدام
overhang
U
اعدام کردن
executioners
U
مامور اعدام
overhangs
U
اعدام کردن
executes
U
اعدام کردن
executed
[judicially killed]
<adj.>
<past-p.>
U
اعدام شده
gas chamber
U
محفظه اعدام با گاز
carrying out
[of a death sentence]
U
اجرا
[حکم اعدام]
capital offence or crime
U
گناه مستوجب اعدام
electric chair
U
اعدام بوسیله برق
hanging
U
محزون مستحق اعدام
gallows bird
U
ادم مستحق اعدام
to execute somebody
U
اعدام کردن
[حقوق]
guillotine
U
با گیوتین اعدام کردن
guillotined
U
با گیوتین اعدام کردن
guillotines
U
با گیوتین اعدام کردن
gas chambers
U
محفظه اعدام با گاز
guillotining
U
با گیوتین اعدام کردن
electrical and otherwise
U
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
administers
U
انجام دادن اعدام کردن
administering
U
انجام دادن اعدام کردن
administered
U
انجام دادن اعدام کردن
capital
U
گناه مستوجب اعدام سرمایه
hang man
U
مامور اعدام به وسیله دار
execution
U
بدار زدن اعدام اجرا کردن
to execute somebody for something
U
کسی را بخاطر چیزی اعدام کردن
black flag
U
پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
auto da fe
U
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
black cap
U
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
stalling
U
صندلی
seated
U
صندلی
placing
U
صندلی
places
U
صندلی
place
U
صندلی
chair
U
صندلی
chaired
U
صندلی
chairing
U
صندلی
chairs
U
صندلی
seat
U
صندلی
box seat
U
صندلی لژ
seats
U
صندلی
santalaceous
U
صندلی
footstool
U
صندلی
stall
U
صندلی
jump seat
U
صندلی تا شو
footstools
U
صندلی
rocking chairs
U
صندلی گهوارهای
rocking chair
U
صندلی گهوارهای
carrycots
U
صندلی کودک
adjustable seat
صندلی متحرک
rocker
U
صندلی گهوارهای
swivel chair
U
صندلی چرخان
shooting sticks
U
صندلی عصایی
shooting stick
U
صندلی عصایی
armchairs
U
صندلی راحتی
pushchairs
U
صندلی چرخدار
pushchair
U
صندلی چرخدار
deckchairs
U
صندلی تاشو
deckchair
U
صندلی تاشو
rockers
U
صندلی گهوارهای
drive's seat
U
صندلی راننده
carrycot
U
صندلی کودک
armrest
U
دستهء صندلی
antimacassar
U
رویهء صندلی
antimacassars
U
رویهء صندلی
elbow
U
دسته صندلی
elbowed
U
دسته صندلی
morris chair
U
صندلی راحتی
tier
U
ردیف صندلی
bucket seat
U
صندلی یکنفری
armchair
U
صندلی راحتی
arm chair
U
صندلی راحتی
an odd chair
U
صندلی تکی
arm
U
دسته صندلی
choir-stall
U
صندلی بلند
hot seat
U
صندلی برقی
bucket seats
U
صندلی یکنفری
tiers
U
ردیف صندلی
parliamentary seat
U
صندلی مجلسی
he nestles in the chair
U
در صندلی غنوده
camp chair
U
صندلی تاشونده
folding seat
U
صندلی تاشو
elbows
U
دسته صندلی
boatswain's chair
U
صندلی نقاله
office chair
U
صندلی اداری
sittings
U
نشیمن صندلی
easy chair
U
صندلی راحت
sitting
U
نشیمن صندلی
easy chairs
U
صندلی راحت
gas electric generating set
U
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
window seats
U
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
seat belt
U
کمربند صندلی هواپیما
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
arm chair
U
صندلی دسته دار
seat-belt
U
کمربند صندلی هواپیما
armchair
U
صندلی دسته دار
wheelchairs
U
صندلی چرخ دار
dossal
U
پشتی صندلی وغیره
fishing chair
U
صندلی در قایق ماهیگیری
a seat by the window
U
یک صندلی کنار پنجره
twisboat chair
U
قایق- صندلی تابدار
garden seat
U
صندلی یانیمکت باغبانی
wheelchair
U
صندلی چرخ دار
elbow chair
U
صندلی دسته دار
tuffet
U
صندلی یانشیمن کوتاه
dossel
U
پشتی صندلی وغیره
seat-belts
U
کمربند صندلی هواپیما
window seat
U
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat
U
صندلی عقب اتومبیل
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
reseating
U
صندلی جدید دادن
baby carriages
U
صندلی چرخدار بچه
cat sleep
U
چرت روی صندلی
reseats
U
صندلی جدید دادن
cathedra
U
[صندلی اسقف در کلیسا]
armchairs
U
صندلی دسته دار
cat nap
U
چرت روی صندلی
baby carriage
U
صندلی چرخدار بچه
caner
U
بافنده صندلی حصیری
office swivel chair
U
صندلی گردان اداری
woolsack
U
کرسی یا صندلی دادگاه
reseated
U
صندلی جدید دادن
shooting stick
U
صندلی جمعشو و متحرک
deck chair
U
صندلی حصیری تاشو
ejection seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
curule chair
U
صندلی عاج نشان
shooting sticks
U
صندلی جمعشو و متحرک
ejector seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
reseat
U
صندلی جدید دادن
benchstool
U
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
castors
U
چرخ زیر صندلی یامیز
Dust has accumulated
[settled]
on the chairs.
روی صندلی ها خاک نشسته
castor
U
چرخ زیر صندلی یامیز
arm
U
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
casters
U
چرخ زیر صندلی یامیز
They changed seats .
U
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
splat
U
میله تزئینی پشت صندلی
backless bench
U
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
club chair
U
صندلی دسته دار بزرگ
choir-stall
U
[صندلی های مبلی گروه کر]
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
windsor chair
U
صندلی دارای پشتی منحنی
caster
U
چرخ زیر صندلی یامیز
Keep a free(an empty)seat for me.
U
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
prince's feather
U
تزئین برجسته پشت صندلی
flag
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
love seat
U
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
stool
U
کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
slats
U
چوب مداد میله پشت صندلی
slat
U
چوب مداد میله پشت صندلی
Have a seat, please!
U
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
sedilia
U
یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
the hall seats one thousand
U
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
high chairs
U
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chair
U
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
Is this seat taken?
U
آیا این صندلی گرفته شده است؟
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com