Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hydraulic radius
U
شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isodose
U
دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
isoperimetry
U
گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
pitot tube
U
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
actinoid
U
دارای شعاع مانند شعاع
buttock lines
U
نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
chemisorption
U
پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
howitzer
U
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
point of no return
U
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest
U
شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
doubled
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
density
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
sensitive to corrosion
U
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate
U
سه برابر سه برابر کردن
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
beams
U
شعاع
beam
U
شعاع
ray
U
شعاع
radius
U
شعاع
radius of curvature
U
شعاع خم
rayless
U
بی شعاع
short range
U
با شعاع عمل کم
main beam
U
شعاع اصلی
radius of curvatupe
U
شعاع انحناء
ionic ray
U
شعاع یونی
atomic radius
U
شعاع اتم
atomic radius
U
شعاع اتمی
radius of curvature
U
شعاع انحناء
radiated
U
شعاع افکندن
radius
U
شعاع دایره
radius of curvature
U
شعاع خمیدگی
triradiate
U
دارای سه شعاع
bohr radius
U
شعاع بور
average radius
U
شعاع میانه
casualty radius
U
شعاع تلفات
radiate
U
شعاع افکندن
radius of action
U
شعاع اثر
short-range
U
با شعاع عمل کم
nuclear radius
U
شعاع هسته
radial of a well
U
شعاع یک چاه
radially
U
شعاع وار
radiometer
U
شعاع سنج
radius gage
U
شابلون شعاع
radius of a well
U
شعاع یک چاه
within a radius of .kilometre
U
تا شعاع 6 کیلومتر
an incident ray
U
شعاع ساقط
mean radius
U
شعاع میانه
radius
U
شعاع عملیات
average radius
U
شعاع میانگاه
radius of action
U
شعاع عمل
light ray
U
شعاع نور
radius of gyration
U
شعاع چرخش
effective radius
U
شعاع موثر
radius of influence
U
شعاع تاثیر
electron beam
U
شعاع الکترون
radius of intrados
U
شعاع درونسو
radius vector
U
شعاع حامل
stellate
U
شعاع دار
schwarzschild radius
U
شعاع شوارتزشیلد
radiates
U
شعاع افکندن
radiating
U
شعاع افکندن
ionic radius
U
شعاع یونی
short swing
U
پیچهای با شعاع کم
gyoradius
U
شعاع چرخش
image ray
U
شعاع تصویر
hydraulic radius
U
شعاع هیدرولیک
radius of giration
U
شعاع ژیراسیون
covalent radius
U
شعاع کووالانسی
semidiameter
U
شعاع دایره
corner radius
U
شعاع کنج
light beam
U
شعاع نور
radius of giration
U
شعاع چرخش
radius of extrados
U
شعاع برونسو
intermediate range
U
با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
sea room
U
شعاع مانور دریایی
searchlight sonar
U
سونار شعاع باریک
radiant
U
شعاع گستر درخشان
pencilled
U
پرتوی شعاع دار
wood ray
U
شعاع اوندی چوبی
radius of convergence
U
شعاع همگرایی
[ریاضی]
double beam
U
شعاع مضاعف نور
medium range
U
با شعاع عمل متوسط
van der waals radius
U
شعاع وان در والس
casualty radius
U
شعاع تولید تلفات
effective radius of a well
U
شعاع موثر چاه
destruction radius
U
شعاع تخریب مین
light beam recorder
U
ثبات شعاع نور
damage radius
U
شعاع منطقه خسارت
very short
U
شعاع عمل خیلی کم
damage radius
U
شعاع خطر مین
light ray bending
U
انحراف شعاع نور
very long
U
شعاع عمل زیاد
pi
U
نسبت پیرامون به شعاع دایره
long-distance
U
با شعاع عمل زیاد طولانی
pencil beam
U
شعاع نور بسیار باریک
cruising range
U
شعاع عمل هواپیما یا کشتی
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
long distance
U
با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room
U
شعاع عمل دریایی ازاد
vectorial
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range
U
شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vector
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spherical coordinate system
[with constant radius]
U
دستگاه مختصات کروی
[با شعاع ثابت]
vectors
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
splash proof enclosure
U
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
angle of incidence
U
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders
U
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder
U
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
range
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope
U
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
girths
U
محیط
circumferences
U
محیط
outward things
U
محیط
entourages
U
محیط
girth
U
محیط
millieu
U
محیط
entourage
U
محیط
perimeters
U
محیط
milieus
U
محیط
sphere
U
محیط
spheres
U
محیط
perimeter
U
محیط
circuity
U
محیط
milieu
U
محیط
milieux
U
محیط
periphery
U
محیط
peripheries
U
محیط
ambiance
U
محیط
environments
U
محیط
outlining
U
محیط
lapped
U
محیط
circumference
U
محیط
surroundings
U
محیط
mediums
U
محیط
lap
U
محیط
outsides
U
محیط
outline
U
محیط
settings
U
محیط
ambience
U
محیط
environment
U
محیط
outside
U
محیط
outlined
U
محیط
medium
U
محیط
outlines
U
محیط
setting
U
محیط
ogive
U
شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
perimeter
U
پیرامون محیط
periphery
U
محیط حدود
environmentalists
U
محیط نگر
peripheries
U
محیط حدود
windowing environment
U
محیط پنجرهای
medium
U
محیط کشت
contour
U
محیط مرئی
dispersion medium
U
محیط پاشندگی
acclimatization
U
سازش با محیط
perimeters
U
پیرامون محیط
silhouettes
U
محیط مریی
silhouette
U
محیط مریی
dispersive medium
U
محیط پخش
social milieu
U
محیط اجتماعی
environment
U
محیط زیست
circle
U
محیط دایره
circling
U
محیط دایره
circles
U
محیط دایره
circled
U
محیط دایره
workbench
U
محیط کاری
workbenches
U
محیط کاری
shelf environment
U
محیط کم عمق
environments
U
محیط زیست
milieux
U
محیط اجتماعی
induced environment
U
محیط القایی
in vivo
U
در محیط طبیعی
in vitro
U
در محیط مصنوعی
milieus
U
محیط اجتماعی
ill neighboured
U
دارای محیط بد
comprehensive
U
وسیع محیط
milieu
U
محیط اجتماعی
environment architecture
U
معماری محیط
operational environment
U
محیط عملیاتی
polarization of a medium
U
قطبش محیط
mediums
U
محیط کشت
miseenscene
U
محیط کلی
therapeutic millieu
U
محیط درمانی
milieu therapy
U
محیط درمانی
circumference
U
محیط دایره
bonification
U
به سازی محیط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com