English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
precipitance U شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
precipitancy U شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snaps U شتابزدگی ناگهانی
snapping U شتابزدگی ناگهانی
snapped U شتابزدگی ناگهانی
festination U شتابزدگی غیرارادی
snap U شتابزدگی ناگهانی
residual U رسوبی
alluvial U رسوبی
residuary U رسوبی
sedimentary U رسوبی
postprecipitation U پس رسوبی
coprecipitation U هم رسوبی
roily U پر از ذرات رسوبی
precipitate electrode U الکترود رسوبی
precipitated rocks U سنگهای رسوبی
sedimentary peat U تورب رسوبی
precipitation brittleness U شکنندگی رسوبی
alluvial deposit U مواد رسوبی
deposition welding U جوشکاری رسوبی
flowstone U سنگ رسوبی
precipitation heat treatment U عملیات حرارتی رسوبی
precipitation hardening U سخت گردانی رسوبی
haugh U زمین رسوبی کنار رودخانه
geyserite U نوعی سنگ سیلیسی رسوبی ابفشانسنگ
geest U مواد رسوبی و ته نشین سطح زمین
mantlerock U مواد رسوبی وسست روی سنگها
bed factor U ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
acting U فعالیت
activeness U فعالیت
activity U فعالیت
activities U فعالیت
activation U فعالیت
stir U فعالیت
functions U فعالیت
functioned U فعالیت
function U فعالیت
actuality U فعالیت
exercises U فعالیت
exercised U فعالیت
exercise U فعالیت
stirs U فعالیت
stirrings U فعالیت
stirred U فعالیت
cerebration U فعالیت مغزی
business activity U فعالیت بازرگانی
auxiliary activity U فعالیت فرعی
publicity drive U فعالیت تبلیغاتی
advertising campaign U فعالیت تبلیغاتی
critical activity U فعالیت بحرانی
low activity U فعالیت پایین
operating level U سطح فعالیت
random activity U فعالیت تصادفی
reactivation U فعالیت مجدد
somatotonia U فعالیت گرایی
optical activity U فعالیت نوری
somatotonic U فعالیت گرا
turn over U عایدی فعالیت
politicking U فعالیت سیاسی
operant U فعالیت کننده
on stream U درحال فعالیت
off year U سال کم فعالیت
operational environment U محیط فعالیت
activation U به فعالیت دراوردن
event U عمل یا فعالیت
activity drive U سائق فعالیت
events U عمل یا فعالیت
inaction U بدون فعالیت
hey day U روز پر فعالیت
activity coefficient U ضریب فعالیت
venture U فعالیت اقتصادی
ventured U فعالیت اقتصادی
activity chart U نمودار فعالیت
ventures U فعالیت اقتصادی
activity analysis U تحلیل فعالیت
venturing U فعالیت اقتصادی
activity light U چراغ فعالیت
activity of soil U فعالیت خاک
activity ratio U نسبت فعالیت
activated U به فعالیت پرداختن
activity time U زمان هر فعالیت
activity rate U نرخ فعالیت
activity quotient U بهر فعالیت
activates U به فعالیت پرداختن
inactivity U عدم فعالیت
activating U به فعالیت پرداختن
activity wheel U گردونه فعالیت
activate U به فعالیت پرداختن
activity cycle U چرخه فعالیت
muzzling U مانع فعالیت شدن
slumped U کاهش فعالیت رکود
orbits U دور حدود فعالیت
form U سابقه فعالیت اسب
byway U کار یا فعالیت جنبی
forms U سابقه فعالیت اسب
pickup U تجدید فعالیت چیدن
muzzles U مانع فعالیت شدن
muzzled U مانع فعالیت شدن
muzzle U مانع فعالیت شدن
slumping U کاهش فعالیت رکود
slump U کاهش فعالیت رکود
slumps U کاهش فعالیت رکود
efficiency U فعالیت مفید بازده
in the swim <idiom> U درکاری فعالیت داشتن
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
orbit U دور حدود فعالیت
byways U کار یا فعالیت جنبی
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
orbited U دور حدود فعالیت
trade cycle U دوره فعالیت تجاری
background U فعالیت ارتباط دادهای
self activity U فعالیت خود بخود
seismism U فعالیت لزرشی وارتعاشی
formed U سابقه فعالیت اسب
class ii activity U فعالیت امادی طبقه 2
file activity ratio U نسبت فعالیت پرونده
gross motor activity U فعالیت حرکت عمده
spheres U مرتبه حدود فعالیت
class i activity U فعالیت امادی طبقه 1
sphere U مرتبه حدود فعالیت
business cycle U دور فعالیت بازرگانی
electioneer U فعالیت انتخاباتی کردن
deactivating group U گروه کم کننده فعالیت
activity sampling U نمونه گیری از فعالیت
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
activation U کنش ور سازی ایجاد فعالیت
abuzz <adj.> U پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
to work at a high pressure U با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
scope for one's energies U میدان برای ابراز فعالیت
early start U زودترین زمان شروع یک فعالیت
work in U با فعالیت و کوشش راه بازکردن
early finish U زودترین زمان ختم یک فعالیت
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
take the bull by the horns <idiom> U چند نوع فعالیت داشتن
force activity designator U شماره ترتیب فعالیت یکان
hyperactive U دارای فعالیت بیش ازاندازه
activating effect of functional group U گروه زیاد کننده فعالیت
gastrovascular U دارای فعالیت درمعده ورگها
biological half time U زمان فعالیت یک عامل میکروبی
latest finish time U دیرترین زمان ختم یک فعالیت
hyperthyroid U ازدیاد فعالیت غذه درقی
activity designator U شاخص فعالیت یکان یا قسمت
biogenic U محصول فعالیت موجودات زنده
thermodynamics U مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
hardball U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
pyroclastic U تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
pyrochemical U وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
clip someone's wings <idiom> U محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
biological half time U زمان امکان فعالیت عامل میکربی
canvassed U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
to phase out their activities U فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
duration U براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
canvassing U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
academia U حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
dog days U چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
cerebrate U فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
euthenics U مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
canvass U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
depressant U دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
downtime U پریودی که تجهیزات موردنظردراثر نقص فنی از فعالیت بازمانده است
parabiosis U برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
front de liberation national U فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
hands on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
academe U فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
free float U مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
half life period U مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
suppression U خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
league of nations U تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hub U (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
dynamically U نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic U نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
Conservative Party U یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
major activity U قسمت عمده فعالیت عمده
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com