English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
instantaneous readout U سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dimensionless quantity U کمیت بدون بعد [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
non delay U بدون تاخیر
secure system U سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
summaries U انجام شده بدون تاخیر
summary U انجام شده بدون تاخیر
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
blind transportation U ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
batches U ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
batch U ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
backwards U کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward U کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requested U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
target price U قیمت موردنظر
game fish U ماهی موردنظر
policy objectives U اهداف موردنظر
quarry U شکار موردنظر
quarries U شکار موردنظر
quarrying U شکار موردنظر
hardest U مستقیما درمسیر موردنظر
hard U مستقیما درمسیر موردنظر
game bird U پرنده موردنظر درشکار
harder U مستقیما درمسیر موردنظر
lander U فضاپیمایی که میتواند به ارامی روی سطح سیاره موردنظر بنشیند
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
signalling U 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
regression rate U سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
snookered U وضع گوی که بازیگر نمیتواند مستقیما به گوی موردنظر ضربه بزند
reserve factor U نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
quant U کمیت
shagreen U کمیت
quantities U کمیت
quantum U کمیت
scalar U کمیت
quantity U کمیت
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
batch quantity U کمیت گروهی
peridic quantity U کمیت تناوبی
scalar quantity U کمیت اسکالر
scalar quantity U کمیت عددی
oscillating quantity U کمیت نوسانی
physical quantity U کمیت فیزیکی
sinusoidal quantity U کمیت سینوسی
scalar quantity U کمیت نردهای
vector quantity U کمیت برداری
pulsating quantity U کمیت ضربانی
quantifier U کمیت سنج
quantity control U کنترل کمیت
certificating of quantity U گواهی کمیت
certificate of quantity U گواهی کمیت
alternating quantity U کمیت متناوب
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
evaluate U محاسبه یک مقدار یا کمیت
quantity surveyors U ارزیاب کمیت مواد
quantification U کمیت پذیر کردن
evaluated U محاسبه یک مقدار یا کمیت
phase of a sinusoidal quantity U فاز کمیت سینوسی
damped sinusoidal quantity U کمیت سینوسی میرنده
evaluates U محاسبه یک مقدار یا کمیت
pseudoscalar quantity U کمیت شبه عددی
quantity surveyor U ارزیاب کمیت مواد
conserved quantity U کمیت ثابت [فیزیک]
evaluating U محاسبه یک مقدار یا کمیت
mean value of periodic quantity U میانگین کمیت دورهای
quantified U کمیت را تعیین کردن
quantifies U کمیت را تعیین کردن
quantify U کمیت را تعیین کردن
quantifying U کمیت را تعیین کردن
observable quantity U کمیت مشاهده پذیر
conserved quantity U کمیت پایسته [فیزیک]
scalar quantity U کمیت غیر برداری
telemetry U اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت
symmetrical alternating quantity U کمیت متناوب متقارن نامتوازن
evaluation U عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
scalar U کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
even U کمیت یا عدد که ضریب دو است
scalar quantity U کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
measure U روش محاسبه اندازه یا کمیت
evaluations U عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
quotas U کمیت تعیین شده توسط دولت
quota U کمیت تعیین شده توسط دولت
federal reserve system U سیستمی که به موجب ان
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
layout U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
packaging U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
layout U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
design U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
design U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
packaging U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
multisystem network U شبکه چند سیستمی
layout U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
make-up U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
indeterminate system U سیستمی که وضعیت منط قی
packaging U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
design U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
levelled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
charge U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
standalone U سیستمی که مستقل کار میکند
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
relocation U کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
stakhnovism U افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
bifurcation U سیستمی که در آن فقط دو نتیجه ممکن است
batches U سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
monitors U سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
systems analysis U سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
monitored U سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
batch U سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
monitor U سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
dilation U تاخیر
dilatoriness U تاخیر
delays U تاخیر
stator U تاخیر کن
subsequence U تاخیر
supersedure U تاخیر
retardation U تاخیر
demurral U تاخیر
delaying U تاخیر
delay U تاخیر
deferment U تاخیر
mora U تاخیر
delay line U خط تاخیر
lags U تاخیر
lag U تاخیر
lagged U تاخیر
cunctation U تاخیر
permutations U تاخیر
permutation U تاخیر
artificial delay line U خط تاخیر
latency U تاخیر
lead lag relation U تاخیر
failed U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
masters U سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
mastered U سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master U سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
fail U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fails U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
ansi.sys U فایل سیستمی مربوط به صفحه نمایش DOS
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
multilink system U سیستمی که بیش از یک اتصال بین دو نقط ه دارد
radiation shield U وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
retarding U تاخیر کردن
ignition delay U تاخیر اختراق
external delay U تاخیر خارجی
delayed U به تاخیر افتاده
magnetic delay line U خط تاخیر مغناطیسی
tarried U تاخیر کردن
tarries U تاخیر کردن
tarry U تاخیر کردن
tarrying U تاخیر کردن
retards U تاخیر کردن
dallying U تاخیر کردن
electromagnetic delay line U خط تاخیر الکترومغناطیسی
lag of phase U تاخیر فاز
phase lag U تاخیر فاز
delay U به تاخیر انداختن
hold off <idiom> U تاخیر کردن
retard U تاخیر کردن
time lags U زمان تاخیر
rotational delay U تاخیر چرخشی
tardiness U تاخیر ورود
seek delay U تاخیر پیگردی
time lag U تاخیر زمانی
lags U تاخیر زمانی
lags U تاخیر کردن
non delay U ماسوره بی تاخیر
valve lag U تاخیر سوپاپ
hindrances U سبب تاخیر
hindrance U سبب تاخیر
lagged U تاخیر زمانی
lagged U تاخیر کردن
lag U تاخیر کردن
lag coefficient U ضریب تاخیر
stick U الصاق تاخیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com