Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pick up
<idiom>
U
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
restaging
U
جابجا کردن سوارکردن نفرات
take on
U
مسافر سوار کردن
pick up
U
سوار کردن مسافر
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
to pick up
U
سوارکردن
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
overhauls
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
reassembling
U
دوباره سوارکردن
reassembles
U
دوباره سوارکردن
horse
U
برپشت سوارکردن
reassembled
U
دوباره سوارکردن
pickup
U
سوارکردن گرفتن
reassemble
U
دوباره سوارکردن
pickup point
U
نقطه سوار شدن یا سوارکردن
gimbal
U
سوارکردن قطعهای بریک حلقه نگهدارنده ازاد
receive
U
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives
U
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
draws
U
دریافت کردن
receives
U
دریافت کردن
acquires
U
دریافت کردن
acquire
U
دریافت کردن
recovering
U
دریافت کردن
pick up
<idiom>
U
دریافت کردن
recieve
U
دریافت کردن
pull down
U
دریافت کردن
draw
U
دریافت کردن
come into
<idiom>
U
دریافت کردن
acquiring
U
دریافت کردن
recovers
U
دریافت کردن
receive
U
دریافت کردن
recover
U
دریافت کردن
head load control
U
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
obtains
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtained
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtain
U
گرفتن یا دریافت کردن
DSR
U
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
get a fix on something
<idiom>
U
نامه الکترونی دریافت کردن
cash
U
دریافت کردن صندوق پول
cashed
U
دریافت کردن صندوق پول
cashes
U
دریافت کردن صندوق پول
cashing
U
دریافت کردن صندوق پول
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
check
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
to i. any one into abenefice
U
کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
tight end
U
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
go baseline
U
حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
passengers
U
مسافر
passenger
U
مسافر
trippers
U
مسافر
tripper
U
مسافر
viator
U
مسافر
farer
U
مسافر
on the road
U
مسافر
pilgrim
U
مسافر
travellers
U
مسافر
pilgrims
U
مسافر
travelers
U
مسافر
traveller
U
مسافر
traveler
U
مسافر
lodgers
U
مسافر
roomer
U
مسافر
peregrinator
U
مسافر
lodger
U
مسافر
induct
U
مستقر کردن دریافت کردن
inducts
U
مستقر کردن دریافت کردن
inducting
U
مستقر کردن دریافت کردن
inducted
U
مستقر کردن دریافت کردن
shipper
U
مسافر کشتی
spacemen
U
مسافر فضایی
westbound
U
مسافر مغرب
foot passenger
U
مسافر پیاده
stowaways
U
مسافر مخفی
stowaways
U
مسافر قاچاق
spaceman
U
مسافر فضایی
passage money
U
کرایه مسافر
hare
U
مسافر بی بلیط
stowaway
U
مسافر مخفی
stowaway
U
مسافر قاچاق
wayfarer
U
مسافر پیاده
wayfarers
U
مسافر پیاده
hares
U
مسافر بی بلیط
fare
U
کرایه مسافر
fared
U
کرایه مسافر
fares
U
کرایه مسافر
faring
U
کرایه مسافر
trekker
U
مسافر باگاری
ganger
U
مسافر پیاده
stow away
U
مسافر قاچاق
peregrine
U
ازخارجه امده مسافر
baggage
U
بار و بنهء مسافر
birds of passage
U
مرغان مهاجریا مسافر
motor vehicle passenger
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
car passenger
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
mess kit
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
waybill
U
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
limited train
U
قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
voyager
U
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
voyagers
U
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
carpetbaggers
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
The passenger was admitted into the USA.
U
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
boat trains
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
carpetbagger
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
back-seat drivers
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
receipt
U
دریافت
mental perception
U
دریافت
discernment
U
دریافت
receipts
U
دریافت
apperception
U
دریافت
sensing
U
دریافت
inception
U
دریافت
collection
U
دریافت
collections
U
دریافت
percipience
U
دریافت
comprehensions
U
دریافت
comprehension
U
دریافت
receiving
U
دریافت
reception
U
دریافت
deliveries
U
دریافت
sentience
U
دریافت
apprehensions
U
دریافت
delivery
U
دریافت
synecdoche
U
هم دریافت
transmission/reception of messages
U
دریافت
apprehension
U
دریافت
receptions
U
دریافت
recipient
U
دریافت کنندگان
recipient
U
دریافت کننده
percept
U
دریافت ادراکی
audio reception
U
دریافت صوتی
collection of goods
U
دریافت کالا
hear from
<idiom>
U
دریافت نامه
answer/originate
U
دریافت / ارسال
payees
U
دریافت کننده
payee
U
دریافت کننده
handshaking
U
آماده دریافت
receivers
U
متصدی دریافت
recipients
U
دریافت کنندگان
getter
U
دریافت کننده
recipients
U
دریافت کننده
perception
U
دریافت احساس
collecting of the current
U
دریافت جریان
collecting main
U
شبکه دریافت
receivers
U
دریافت کننده
receiver
U
دریافت کننده
perceptions
U
دریافت احساس
catcher's side
U
سمت دریافت
reception
U
دریافت پذیرش
receptions
U
دریافت پذیرش
long distance reception
U
دریافت دور
recieve only
U
دریافت محض
receiver
U
متصدی دریافت
receivable
U
دریافت کردنی
recipiency
U
قوه دریافت
sink
U
دریافت انتهای خط ارتباتی
boost
U
کمک دریافت شده
bills receivable
U
بروات قابل دریافت
receipt
U
رسید پیام دریافت شد
receipts
U
دریافت رسید دادن
goods received note
U
برگه دریافت کالا
outed
U
دریافت کننده سرویس
out-
U
دریافت کننده سرویس
out
U
دریافت کننده سرویس
receipts
U
رسید پیام دریافت شد
deferred income
U
پیش دریافت درامد
payee
U
دریافت کننده وجه
payees
U
دریافت کننده وجه
payees
U
دریافت کننده پول
payee
U
دریافت کننده پول
mortality
U
قابلیت دریافت ضایعات
boosts
U
کمک دریافت شده
asr
U
ارسال و دریافت اتوماتیک
on the dole
<idiom>
U
دریافت خیر وسعادت
automatic send/reciever
U
ارسال و دریافت خودکار
sinks
U
دریافت انتهای خط ارتباتی
fee charged
U
هزینه دریافت شده
pick up
<idiom>
U
دریافت صدای رادیو و...
consignee
U
دریافت کننده محموله
mail call
U
دریافت نامه از پستخانه
receipt
U
دریافت رسید دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com