English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
advancement U سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند پیش قسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
biogenesis U تکامل حیات پیدایش حیات
tenant by curtesy U عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
progency U فرزندان
sons of adam فرزندان آدم
hectored U یکی از فرزندان پریام
hector U یکی از فرزندان پریام
hectoring U یکی از فرزندان پریام
hectors U یکی از فرزندان پریام
pigeon pair U پسرودختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
vita U حیات
life U حیات
intravital U در طی حیات
subsistence U حیات
diwan U حیات
lives U حیات
alkahest U اب حیات
brio U حیات
intravitam U در طی حیات
divan U حیات
enlivened U حیات بخشیدن
staff of life U مایه حیات
vitalization U حیات بخشی
life force U نشاط حیات
vivific U حیات بخش
base-court U حیات بیرونی
wildlife U حیات وحش
enlivening U حیات بخشیدن
revitalization U تجدید حیات
rebirth U تجدید حیات
vivifier U حیات بخش
enlivens U حیات بخشیدن
enliven U حیات بخشیدن
aboveground U در قید حیات
vivification U حیات بخشی
vitalism U حیات گرایی
renascence U تجدید حیات
resuscitative U حیات بخش
resurgence U تجدید حیات
life test U ازمون حیات
vivific U دارای حیات
vital energy U قوه حیات
life giving U حیات بخش
alive U در قید حیات
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
reanimate U حیات تازه بخشیدن
hearten U حیات تازه بخشیدن
wildlife management U مدیریت حیات وحش
reanimate U حیات تازه بخشیدن
To be in the land of the living . U درقید حیات بودن
biotic U مربوط به حیات وزندگی
vitalism U اعتقاد به اصالت حیات
encourage U حیات تازه بخشیدن
elate U حیات تازه بخشیدن
unregenerate U دوباره حیات نیافته
countenance [encourage] U حیات تازه بخشیدن
biocid U زیست کش مانع حیات
endemic wildlife U حیات وحش بومی
embolden U حیات تازه بخشیدن
renascent U تجدید حیات کننده
viability U امکان ادامه حیات
unregenerated U دوباره حیات نیافته
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
revivification U تجدید حیات رونق تازه
refuge U اواره گاه حیات وحش
To the end of time. U حیات ابد (زندگی جاویدان )
biocid U قاطع حیات کشنده حشرات
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
refuges U اواره گاه حیات وحش
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
reviver U تجدید حیات کننده بهوش اورنده
biologic U وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
metabolisms U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
biologism U اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
bioastronautics U مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
metabolism U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
unilateralism U اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
interlace U که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
hosts U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
rule U موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند
hosted U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
alphabet U حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
chip U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
the oil tins leak U حلبهای نفتی نفت پس می دهند
alphabets U حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
host U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
chips U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
format U داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
buttoned U کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
psalmodic U مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
buttoning U کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
formats U داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
matrix U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
button U کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
matrixes U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
guide bars U خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
circuits U و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
assembly U تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
circuit U و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
pantograph U دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
direction U دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
slapdash U کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند
Refugees believe Germany is a land of milk and honey. U پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
tabling U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tables U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
teleconference U کنفرانسی که چند نفر ازمناطق دور با هم انجام می دهند
i am afriad U برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
table U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
Web server U کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
main U بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
cpu U گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
tabled U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
stationery U صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
coldest U اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
interpleader U محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
colds U اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
manual U متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند
colder U اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold U اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
product U مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
free docks U نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
products U مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
gold contacts U که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
impromptu U کاری که بی مطالعه و بمقتضای وقت انجام دهند بالبداهه حرف زدن
movable dam U سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
input U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
pattern U الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
previewer U خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند
integrated U ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
patterns U الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
inputted U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
record U لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
microsoft U مجموعه برنامه ها در ویندوز که به کاربر امکان می دهند فکس را از PC ارسال یا دریافت کنند
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
machine U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
introduces U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduce U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
machines U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machined U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
end system U پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
introducing U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
secure electronic transactions U استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
script U مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
JPEG++ U حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
academe U فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
maintenance U ابزار تشخیص نرم افزاری که مهندسان در حین عملیات نگهداری سیستم انجام می دهند
concatenate U بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Huffman code U کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
media U دستوراتی که به هر برنامه امکان کنترل چند رسانهای می دهند مثل کارت صدا و قطعه ویدیو
open U کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
opened U کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
opens U کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com