Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to stake money on something
U
سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
pawns
U
گروگذاشتن
pawning
U
گروگذاشتن
pawned
U
گروگذاشتن
pawn
U
گروگذاشتن
impledge
U
گروگذاشتن
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
mortgaging
U
گرونامه گروگذاشتن
engages
U
گیردادن گروگذاشتن
pledged
U
گروگذار گروگذاشتن
mortgage
U
گرونامه گروگذاشتن
To lay oneself under an obligation.
U
ریش گروگذاشتن
pledges
U
گروگذار گروگذاشتن
mortgages
U
گرونامه گروگذاشتن
pledging
U
گروگذار گروگذاشتن
engage
U
گیردادن گروگذاشتن
pledge
U
گروگذار گروگذاشتن
long shot
<idiom>
U
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
exception
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
groups
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
pledge
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledges
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledging
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledged
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
gage
U
مبارزه طلبی گروگذاشتن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
laggin
U
اب بندی کردن اب بندی ناوها
pipelines
U
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline
U
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
rigs
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
bumble
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
To do something slapdash.
U
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
bollix
U
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumbled
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
classification
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
U
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
seal
U
اب بندی کردن
lacevi
U
بندی کردن
to make a mess of
U
سر هم بندی کردن
to nails up
U
سر هم بندی کردن
caulk
U
اب بندی کردن
seals
U
اب بندی کردن
underpin
U
پی بندی کردن
underpinned
U
پی بندی کردن
to take a snack
U
ته بندی کردن
batten down
U
اب بندی کردن
to pin up
U
بی بندی کردن
sealing
U
اب بندی کردن
to mull a mull of
U
سر هم بندی کردن
to make a muddle of
U
سر هم بندی کردن
underpins
U
پی بندی کردن
grades
U
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
types
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
gaduate
U
درجه بندی کردن تغلیظ کردن
vamp
U
وصله کردن سرهم بندی کردن
break down
U
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
to put on
U
شرط بندی کردن تحمیل کردن
gradate
U
درجه بندی کردن مخلوط کردن
portions
U
تسهیم کردن سهم بندی کردن
segregation
U
جدا کردن درجه بندی کردن
partition
U
جدا کردن جزء بندی کردن
resorts
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
sorts
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
resorted
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
resort
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
portion
U
تسهیم کردن سهم بندی کردن
grade
U
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
partitions
U
جدا کردن جزء بندی کردن
type
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
sort
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
graduating
U
طبقه بندی کردن
impost
U
تعرفه بندی کردن
graduates
U
تقسیم بندی کردن
rank
U
رتبه بندی کردن
graduates
U
درجه بندی کردن
ratings
U
دسته بندی کردن
take stock
<idiom>
U
جمع بندی کردن
compartmentalizes
U
بخش بندی کردن
graduating
U
درجه بندی کردن
categorize
U
رده بندی کردن
to categorize
U
دسته بندی کردن
graduating
U
تقسیم بندی کردن
to categorize
U
طبقه بندی کردن
to categorize
U
رده بندی کردن
compartmentalizing
U
فصل بندی کردن
compartmentalizing
U
بخش بندی کردن
ranked
U
رتبه بندی کردن
ranks
U
رتبه بندی کردن
to pay court
U
عرض بندی کردن
layers
U
طبقه بندی کردن
formulate
U
فرمول بندی کردن
formulated
U
فرمول بندی کردن
formulates
U
فرمول بندی کردن
formulating
U
فرمول بندی کردن
groupage
U
دسته بندی کردن
packets
U
بسته بندی کردن
packet
U
بسته بندی کردن
layer
U
طبقه بندی کردن
partition
U
جزء بندی کردن
partitions
U
جزء بندی کردن
stripping
U
بسته بندی کردن
packing
U
بسته بندی کردن
refomulate
U
از نو فرمول بندی کردن
slub
U
سرهم بندی کردن
to provide against
U
پیش بندی کردن
sort
U
دسته بندی کردن
rally
U
دسته بندی کردن
prioritizing
U
اولویت بندی کردن
prioritizes
U
اولویت بندی کردن
prioritized
U
اولویت بندی کردن
prioritize
U
اولویت بندی کردن
prioritising
U
اولویت بندی کردن
prioritises
U
اولویت بندی کردن
prioritised
U
اولویت بندی کردن
flimflam
U
سرهم بندی کردن
regimentalation
U
دسته بندی کردن
subsuming
U
رده بندی کردن
wraps
U
بسته بندی کردن
wrap
U
بسته بندی کردن
rations
U
جیره بندی کردن
rationed
U
جیره بندی کردن
graduate
U
طبقه بندی کردن
ration
U
جیره بندی کردن
groups
U
دسته بندی کردن
graduate
U
درجه بندی کردن
graduate
U
تقسیم بندی کردن
graduates
U
طبقه بندی کردن
rating
U
دسته بندی کردن
compartmentation
U
تقسیم بندی کردن
pack
U
بسته بندی کردن
subsumes
U
رده بندی کردن
grade
U
درجه بندی کردن
subsumed
U
رده بندی کردن
subsume
U
رده بندی کردن
grade
U
دسته بندی کردن
packs
U
بسته بندی کردن
impone
U
شرط بندی کردن
grades
U
درجه بندی کردن
rationing
U
جیره بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن
scheduled
U
زمان بندی کردن
categorises
U
طبقه بندی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com