English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recusance U سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
recusancy U سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
house party U مجالس خانگی
house-party U مجالس خانگی
house-parties U مجالس خانگی
orgy U مجالس عیاشی و میگساری بافتخارخدایان
transgression U سرپیچی
contumaciousness U سرپیچی
disobedience U سرپیچی
refusal U سرپیچی
recusance or sancy U سرپیچی
pervicacious U سرپیچی
inobedience U سرپیچی
refusals U سرپیچی
insubmission U سرپیچی
transgressed U سرپیچی کردن از
disobeying U سرپیچی کردن
to kick over the traces U سرپیچی کردن
disobeys U سرپیچی کردن
transgressing U سرپیچی کردن از
disobeyed U سرپیچی کردن
disobey U سرپیچی کردن
transgresses U سرپیچی کردن از
transgress U سرپیچی کردن از
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
devotions U عبادت
ritual practice U عبادت
worshipping U عبادت
meditation U عبادت
worshiping U عبادت
worshiped U عبادت
divine service U عبادت
worship U عبادت
worships U عبادت
to fly in the face of any one U اشکارا ازحرف کسی سرپیچی کردن
d. service U عبادت خدا
sext U عبادت ساعت 21
mattins U عبادت بامدادی
vespers U عبادت شامگاهی
sorb U عبادت پرستش
triduum U عبادت سه روزه
meditate U عبادت کردن
meditated U عبادت کردن
meditates U عبادت کردن
meditating U عبادت کردن
nocturn U عبادت نیمه شب
service U عبادت تشریفات
serviced U عبادت تشریفات
devotionalist U عبادت کننده
baulk U امتناع
refusals U امتناع
refusal U امتناع
declinature U امتناع
small hours ساعات عبادت صبحگاهی
worshiping U عبادت پرستش کردن
worships U عبادت پرستش کردن
worship U عبادت پرستش کردن
worshiped U عبادت پرستش کردن
worshipping U عبادت پرستش کردن
the worship of god U پرستش یا عبادت خدا
abstain U امتناع کردن
abstained U امتناع کردن
abstaining U امتناع کردن
abstains U امتناع کردن
refusing U امتناع نپذیرفتن
refuses U امتناع نپذیرفتن
rejcet U امتناع کردن از
refuse U امتناع نپذیرفتن
contumacy U امتناع از حضوردردادگاه
reest U امتناع کردن
refused U امتناع نپذیرفتن
refusal U ابا امتناع
baulks U امتناع ورزیدن
refusals U ابا امتناع
baulking U امتناع ورزیدن
baulked U امتناع ورزیدن
balk U امتناع ورزیدن
balked U امتناع ورزیدن
balking U امتناع ورزیدن
balks U امتناع ورزیدن
serviced U اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service U اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
unalterable <adj.> U غیر قابل امتناع
inevitable U غیر قابل امتناع
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
absolute <adj.> U غیر قابل امتناع
inalienable <adj.> U غیر قابل امتناع
indispensable <adj.> U غیر قابل امتناع
unalienable <adj.> U غیر قابل امتناع
inevitable <adj.> U غیر قابل امتناع
sabbatarianism U اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
forbore U دست برداشت امتناع کرد
sabbatarian U مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
lararium U [اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی]
recessional hymn U سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
right of stoppage in transitu U حق امتناع از تسلیم مال التجاره در حال حمل برای فروشنده
tendance U حضور
in the presence of ... U در حضور ...
attendance U حضور
presence U حضور
attendances U حضور
three-day retreat U گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
common sense U حضور ذهن
tact U حضور ذهن
audience U اجازه حضور
in my presence U در حضور من [حقوق]
audiences U اجازه حضور
attend U حضور داشتن
attending U حضور داشتن
attends U حضور داشتن
savoir faire U حضور ذهن
presence of mind U حضور ذهن
immanency U حضور درهمه جا
presentment U بیان حضور
in your presence U در حضور شما
immanence U حضور درهمه جا
non appearance U عدم حضور در
before the jvdges U در حضور قاضی
non attendance U عدم حضور
non attandance U عدم حضور
roll call U حضور و غیاب
pluripresence U حضور در چند جا در یک زمان
omnipresence U حضور در همه جا در ان واحد
presence [of somebody] U حضور [کسی] [حقوق]
ubiquity U حضور در همه جا در یک وقت
arrivals U حضور در خدمت فرستی
arrival U حضور در خدمت فرستی
process U تکلیف به حضور کردن
call the roll U حضور و غیاب کردن
locus standi U حق حضور در دادگاه یامجلس
processes U تکلیف به حضور کردن
to make ones a U حضور بهم رساندن
to put in an appearance U حضور بهم رساندن
absence of mind U عدم حضور ذهن
to request the company of: U حضور کسی را خواستن
roll call U حضور و غیاب سازمانی
immediacy U اگاهی حضور ذهن
coram judice U در حضور قاضی اصاع
altar-rail U [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
Is my presence absolutely necessary? U آیا حضور من لازم است؟
to bring somebody before the judge U کسی را در حضور قاضی آوردن
to bring the matter before a court [the judge] U دعوایی را در حضور قاضی آوردن
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
show up U حاضر شدن حضور یافتن
bases boaded U ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
libations U تقدیم شراب به حضور خدایان
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
libation U تقدیم شراب به حضور خدایان
stoppage in transitu U حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
your presence is requested U خواهشمند است حضور بهم رسانید
assisting U حضور بهم رساندن توجه کردن
assists U حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted U حضور بهم رساندن توجه کردن
attendance of a doctor U حضور پزشک روی رینگ بوکس
to be in attendance [at an event] U حضور داشتن [در مراسمی ] [اصطلاح رسمی]
assist U حضور بهم رساندن توجه کردن
bases empty U ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
subpoenas U کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaing U کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed U کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoena U کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
preconception U عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
banc U جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
preconceptions U عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
nonduty status U حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
barrister U وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barristers U وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
nuncupative will U وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
challenged U رقابت کردن سرپیچی کردن
challenge U رقابت کردن سرپیچی کردن
challenges U رقابت کردن سرپیچی کردن
two man rule U قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
time card U کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
religiosity U مجلس عبادت مجلس مذهبی
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
statute of fraud U قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
early token release U در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com