Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
future promissory
U
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
excipient
U
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
court plume
U
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
putty powder
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
jeweller's putty
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
law calf
U
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
i am afriad
U
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
doubled up
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
compiler
U
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
petersham
U
یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
future perfect
U
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
hold over
U
برای اینده نگاه داشتن
nominating
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominate
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
tenors
U
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenor
U
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
to inspan oxen
U
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
orthopaedy
U
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
parang
U
یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
experimental free handicap
U
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
wampun
U
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
stepper
U
چیزی که برای پله بکار می رود
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
white line
U
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
it is of no use to us
U
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
polyonging
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonymy
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
software mointor
U
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
pulsatilla
U
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
boast
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
listerine
U
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
cullet
U
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
boasts
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones
U
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
balbriggan
U
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
muller
U
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
boasted
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
bow compass
U
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
serinette
U
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
wet blankets
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
check sum
U
جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
wet blanket
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
nixie tube
U
یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
gibberish
U
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
slander
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
bock
U
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
winches
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
hundreds and thousands
U
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
winch
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dipsticks
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
winching
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
calliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
power house building
U
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
slanders
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
addition
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
additions
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
caliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
chucked
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
nundinal letter
U
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
chuck
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
z 0
U
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
chucks
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
dry pack
U
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
decking
U
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
temporarily
U
برای زمان مشخص یا نه همیشه
f. tense
U
زمان اینده
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
monochord
U
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
malines
U
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
junk
U
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vegetable oil
U
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
leno
U
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
prunella
U
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
operated
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
impulsive
U
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
operate
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
access time
U
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
metronomes
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
metronome
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
check out time
U
زمان لازم برای تخلیه محل
check out time
U
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
operates
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
framebuffer
U
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
cyaniding
U
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
gabion
U
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
strobe
U
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
yoke
U
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
linstock
U
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
proceed time
U
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
radar mile
U
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
canonical time unit
U
زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
developments
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
storage
U
ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
service time window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
engineered performance
U
زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
add
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adds
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
collator
U
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
diptych
U
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
algol
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
gpss
U
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
head load control
U
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
cure time
U
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
time fire
U
مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
clocks
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
meaner
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
Manchester coding
U
و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
mean
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
part
U
قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
clock
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
data movement time
U
زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
meanest
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
scripsit
U
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
reflex
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
transient
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
hold
U
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
overhead
U
مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه
holds
U
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
transients
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
clocks
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
stair stepping
U
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgams
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
differential spoilers
U
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
warm-ups
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com