English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 290 (726 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
audit U رسیدگی کردن
audited U رسیدگی کردن
auditing U رسیدگی کردن
audits U رسیدگی کردن
attend U رسیدگی کردن
attending U رسیدگی کردن
attends U رسیدگی کردن
consider U رسیدگی کردن
considers U رسیدگی کردن
tries U رسیدگی کردن
try U رسیدگی کردن
investigate U رسیدگی کردن
investigated U رسیدگی کردن
investigates U رسیدگی کردن
investigating U رسیدگی کردن
examine U رسیدگی کردن
examined U رسیدگی کردن
examines U رسیدگی کردن
examining U رسیدگی کردن
verified U رسیدگی کردن
verifies U رسیدگی کردن
verify U رسیدگی کردن
verifying U رسیدگی کردن
inspect U رسیدگی کردن
inspected U رسیدگی کردن
inspecting U رسیدگی کردن
inspects U رسیدگی کردن
deal with U رسیدگی کردن
go into U رسیدگی کردن
look into U رسیدگی کردن
to look in to U رسیدگی کردن
to see about U رسیدگی کردن
to go into U رسیدگی کردن
to llok U رسیدگی کردن
to see to U رسیدگی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
audit U ممیزی رسیدگی کردن
audited U ممیزی رسیدگی کردن
auditing U ممیزی رسیدگی کردن
audits U ممیزی رسیدگی کردن
check U سرزنش کردن رسیدگی کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U سرزنش کردن رسیدگی کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks U سرزنش کردن رسیدگی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
enquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquire U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
supervise U برنگری کردن رسیدگی کردن
supervised U برنگری کردن رسیدگی کردن
supervises U برنگری کردن رسیدگی کردن
supervising U برنگری کردن رسیدگی کردن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
attend U توجه یا رسیدگی کردن
attending U توجه یا رسیدگی کردن
attends U توجه یا رسیدگی کردن
prejudge U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging U بدون رسیدگی قضاوت کردن
examine U با into رسیدگی کردن
examined U با into رسیدگی کردن
examines U با into رسیدگی کردن
examining U با into رسیدگی کردن
mind U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minding U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minds U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
verified U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifying U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
indagate U تجسس کردن رسیدگی کردن
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
to do for U رسیدگی کردن به
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
to go to U رسیدگی کردن انجام دادن
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
to w up a company U امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
cut both ways <idiom> U به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
look into <idiom> U رسیدگی یا وارسی کردن
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
think over <idiom> U با دقت رسیدگی کردن
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
Other Matches
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
puberty U رسیدگی
verification U رسیدگی
serviced U رسیدگی به
inquiry U رسیدگی
handling U رسیدگی
probes U رسیدگی
probed U رسیدگی
probe U رسیدگی
investigation U رسیدگی
oyer U رسیدگی
service رسیدگی به
consideration U رسیدگی
considerations U رسیدگی
investigations U رسیدگی
cassation U رسیدگی
audited U رسیدگی
attention U رسیدگی
ripeness U رسیدگی
adjustment U رسیدگی
adjustments U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
attentions U رسیدگی
auditing U رسیدگی
matureness U رسیدگی
audits U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
examination U رسیدگی
audit U رسیدگی
examinations U رسیدگی
controlment U رسیدگی
revision U رسیدگی ثانوی
investigatory U وابسته به رسیدگی
audits U بازرسی رسیدگی
revisions U رسیدگی ثانوی
stock taking U رسیدگی به موجودی
storekeeping U رسیدگی به انبار
mellowness U نرمی رسیدگی
auditing U بازرسی رسیدگی
attention key U کلید رسیدگی
audit trail U اثر رسیدگی
investigation in the supreme court U رسیدگی فرجامی
investigator U رسیدگی کننده
audit U بازرسی رسیدگی
investigators U رسیدگی کننده
assistance U موافبت رسیدگی
scrutiny U رسیدگی مداقه
inquest U بازجویی رسیدگی
inquests U بازجویی رسیدگی
scope U دامنه رسیدگی
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
tendentious U رسیدگی کننده
quests U تحقیق و رسیدگی
examinations U رسیدگی معاینه
verifiable U قابل رسیدگی
quest U تحقیق و رسیدگی
cassation U رسیدگی فرجامی
auditors U مامور رسیدگی
investigative U مبنی بر رسیدگی
examination U رسیدگی معاینه
investigable U قابل رسیدگی
auditor U مامور رسیدگی
the investigation of accounts U رسیدگی بحساب
attendances U رسیدگی تیمار
trial on technicalities U رسیدگی شکلی
attendance U رسیدگی تیمار
claims handling U رسیدگی به شکایات
trial on procedural matters U رسیدگی شکلی
trial on merits U رسیدگی ماهوی
audited U بازرسی رسیدگی
inquisitorial U وابسته به رسیدگی
trial court U دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
i will see sbout it U من به ان رسیدگی خواهم کرد
inquiry U پرسش بازجویی رسیدگی
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
inquiries U پرسش بازجویی رسیدگی
continuous stock taking U رسیدگی مستمر موجودی
tick off U نشان رسیدگی و مقابله
investigatory U تحقیقی مبنی بر رسیدگی
attendances U ملازمت مراقبت رسیدگی
attendance U ملازمت مراقبت رسیدگی
handlers U رسیدگی کننده مربی
handler U رسیدگی کننده مربی
venues U محل رسیدگی به جرم
venue U محل رسیدگی به جرم
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
inquisitional U وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
prejudication U صدور رای پیش از رسیدگی
account executive U متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
will not hear of <idiom> U رسیدگی ویا اجازه ندادن
prejudicate U بی رسیدگی رای دادن در باره
practice court U دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
expertism U تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
grand inquisitor U رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
pray consider my case U خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
overseer of the poor U ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
habeas corpus U میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
rogatory U احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
lord chancellor U بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
pit U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
claims officer U افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
quarter session U محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com