English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
Other Matches
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
duplex U مضاعف
doubled up U مضاعف
double line U خط مضاعف
double U مضاعف
duplexes U مضاعف
double precision U مضاعف
bilateral U مضاعف
doubled U مضاعف
multiple U مضاعف
observations U دیدبانی
observation U دیدبانی
espial U دیدبانی
double junction U اتصال مضاعف
duplex console U پیشانه مضاعف
peak to peak voltage U ولتاژ مضاعف
duplexing U مضاعف کردن
two throw ladder U پلکان مضاعف
double image U تصویر مضاعف
double decomposition U تجزیه مضاعف
duplexing U مضاعف سازی
double bond U اتصال مضاعف
double blowing U دمش مضاعف
double counting U محاسبه مضاعف
double cropping U کشت مضاعف
fiddle blocks U قرقره مضاعف
double alternation U تناوب مضاعف
birefringence U انکسار مضاعف
double density U چگالی مضاعف
double density U تراکم مضاعف
double beam U پرتو مضاعف
double diode U دیود مضاعف
double lead screw U حلزونی مضاعف
binary U جفتی مضاعف
double salt U نمک مضاعف
double salt U ملح مضاعف
doubly linked U با پیوند مضاعف
doubliy U بطور مضاعف
double taxation U مالیات مضاعف
double dissociation U گسست مضاعف
doubleword U کلمه مضاعف
double word U کلمه مضاعف
doubled columns U ستونهای مضاعف
double refraction U شکست مضاعف
double refraction U انکسار مضاعف
double length U با طول مضاعف
birefringence U شکست مضاعف
double length U طول مضاعف
duplex computer U کامپیوتر مضاعف
doubled up U مضاعف نمودن
doubled U مضاعف نمودن
double precision U دقت مضاعف
dual nationality U تابعیت مضاعف
double U مضاعف نمودن
dual density U تراکم مضاعف
double punch U منگنه مضاعف
flank observation U دیدبانی جناحی
neglected U دیدبانی نکنید
observation U دیدبانی اتش
observes U دیدبانی کردن
observing U دیدبانی کردن
loop-hole U سوراخ دیدبانی
loophole U سوراخ دیدبانی
loopholes U سوراخ دیدبانی
watchtowers U برج دیدبانی
observed U دیدبانی کردن
observe U دیدبانی کردن
beacon U برج دیدبانی
observations U دیدبانی اتش
neglect U دیدبانی نکنید
neglecting U دیدبانی نکنید
neglects U دیدبانی نکنید
report U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
reports U گزارش دیدبانی
watch tower U برج دیدبانی
beacons U برج دیدبانی
observation post U پست دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
o o line U خط تقسیم دیدبانی
army of observation U عده دیدبانی
astronomic observation U دیدبانی نجومی
ground observation U دیدبانی زمینی
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
watchtower U برج دیدبانی
observation sector U قطاع دیدبانی
air observation U دیدبانی هوایی
aerial observation U دیدبانی هوایی
visual observation U دیدبانی بصری
visual observation U دیدبانی با چشم
radar quardship U دیدبانی بارادار
observing sector U منطقه دیدبانی
observing sector U قطاع دیدبانی
direct observation U دیدبانی مستقیم
oversrike U چاپ مضاعف دخشه
doubled pawns U پیادهای مضاعف شطرنج
electrical double layer U لایه مضاعف الکتریکی
double hardening U سخت گردانی مضاعف
double beam U شعاع مضاعف نور
double density recording U ضبط تراکم مضاعف
double entry U دفتر داری مضاعف
double contact lamp U لامپ با اتصال مضاعف
double irradiation technique U روش تاباندن مضاعف
double limiter U محدود کننده مضاعف
double linked list U لیست پیوندی مضاعف
double piston engine U موتور پیستون مضاعف
double tape U نوار مساحی مضاعف
double taxation U مالیات بندی مضاعف
double triode U لامپ تریود مضاعف
double blind method U روش بی نام مضاعف
radar beacon U برج دیدبانی رادار
tog method U روش دیدبانی محوری
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
observed fire U تیر دیدبانی شده
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
optical U مربوط به دیدبانی بصری
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
double filament lamp U لامپ رشتهای با فیلامان مضاعف
double two high rolling mill U دستگاه نورد مضاعف دوبل
addend U عدد مضاعف عددافزوده شده
alum U سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
iceland spar U کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
polyene U ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
double buffering U روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
spotting charge U خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
crested U دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
multiple U مضاعف چند ردیفه چند لولهای
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
double U مضاعف کردن دولا کردن
doubled U مضاعف کردن دولا کردن
doubled up U مضاعف کردن دولا کردن
duodide U دیود مضاعف دیود دوبل
observation U دیدبانی کردن مشاهده کردن
observations U دیدبانی کردن مشاهده کردن
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
scitovsky double criterion U معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com