English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visual observation U دیدبانی بصری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
optical U مربوط به دیدبانی بصری
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
Other Matches
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
optic U بصری
visually U بصری
visuals U بصری
visual U بصری
optical U بصری
ocular U بصری
visual signal U علامت بصری
visual communication U مخابره بصری
optokinetic U بصری- جنبشی
visual display U نمایش بصری
visual communication U ارتباط بصری
VDU U واحدنمایشگر بصری
visualreport U گزارش بصری
visual arts U هنرهای بصری
optical sight U دوربینهای بصری
optic chiasma U چلیپای بصری
visual check U مقابله بصری
audiovisual U سمعی-بصری
audiovisual U سمعی و بصری
chiasma U ضربدر بصری
visual identification U شناسایی بصری
visual identification U تشخیص بصری
visual flight U پرواز بصری
video ram U RA بصری یا تصویری
optic chiasm U چلیپای بصری
visual signal U علایم بصری
vision recognition U تشخیص بصری
videotext U متن بصری
audio-visual U سمعی بصری
VDU U واحدنمایش بصری
optical U الات بصری
VDUs U واحدنمایشگر بصری
VDUs U واحدنمایش بصری
audio visual U سمعی بصری
visual aids U کمکهای بصری
optic U چشمی بصری
visual interaction U کنش متقابل بصری
video adapter U وفق دهنده بصری
vdt U ترمینال نمایش بصری
video tape U نوار سمعی و بصری
visual elevation U افت بصری گلوله
flash card U ورقه تمرین بصری
visual display terminal U ترمینال نمایش بصری
titchener's illusion U خطای بصری تیچنر
visual display unit U واحد نمایشگر بصری
observation U دیدبانی
espial U دیدبانی
observations U دیدبانی
vga U ارایه نگاره سازی بصری
optical U نشانه روی بصری چشمی
optical sight U وسایل نشانه روی بصری
visual flight U پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
video graphics array U ارایه نگاره سازی بصری
neglect U دیدبانی نکنید
observing sector U منطقه دیدبانی
ground observation U دیدبانی زمینی
observations U دیدبانی اتش
o o line U خط تقسیم دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
observation post U پست دیدبانی
observing sector U قطاع دیدبانی
observation U دیدبانی اتش
observation sector U قطاع دیدبانی
radar quardship U دیدبانی بارادار
neglected U دیدبانی نکنید
observe U دیدبانی کردن
air observation U دیدبانی هوایی
aerial observation U دیدبانی هوایی
observed U دیدبانی کردن
observes U دیدبانی کردن
observing U دیدبانی کردن
watch tower U برج دیدبانی
beacons U برج دیدبانی
watchtowers U برج دیدبانی
watchtower U برج دیدبانی
loopholes U سوراخ دیدبانی
reports U گزارش دیدبانی
beacon U برج دیدبانی
flank observation U دیدبانی جناحی
direct observation U دیدبانی مستقیم
neglecting U دیدبانی نکنید
loop-hole U سوراخ دیدبانی
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
neglects U دیدبانی نکنید
astronomic observation U دیدبانی نجومی
army of observation U عده دیدبانی
report U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
visual observation U دیدبانی با چشم
loophole U سوراخ دیدبانی
visual omnidirectional range U سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
observed fire U تیر دیدبانی شده
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
tog method U روش دیدبانی محوری
radar beacon U برج دیدبانی رادار
raster scan graphics U نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
nancy U سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
video amplifier U دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
aliasing U اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
ethernet U نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
air signal U علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
spotting charge U خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
crested U دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
video disk U دیسک بصری دیسک تصویری
observation U دیدبانی کردن مشاهده کردن
observations U دیدبانی کردن مشاهده کردن
video cassettes U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassette U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com