English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rehear U دوباره شنیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
listen U شنیدن
at hearing it U از شنیدن ان
listen U شنیدن
listening U شنیدن
hear U شنیدن
hear U شنیدن
listens U شنیدن
hears U شنیدن
listened U شنیدن
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
turn a deaf ear to <idiom> U ممانعت از شنیدن
mishearing U عوضی شنیدن
misheard U عوضی شنیدن
he was pleased to hear it U از شنیدن ان خوشنودشد
mishear U عوضی شنیدن
audible U قابل شنیدن
mishears U عوضی شنیدن
inaudible U غیر قابل شنیدن
To have a nice chit - chat. To exchange banters and repartees. U گل گفتن وگه شنیدن
to smell something burning U بوی سوخته شنیدن
overheard U از فاصله دور شنیدن
overhears U از فاصله دور شنیدن
overhearing U از فاصله دور شنیدن
overhear U از فاصله دور شنیدن
bleeped U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeping U صدای اخطار قابل شنیدن
beeps U صدای اخطار قابل شنیدن
beeping U صدای اخطار قابل شنیدن
beeped U صدای اخطار قابل شنیدن
beep U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeps U صدای اخطار قابل شنیدن
to gain any ones ear U کسیرا اماده شنیدن حرفی
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
audible U آنچه قابل شنیدن است
bleep U صدای اخطار قابل شنیدن
Hear it on the grapevine <idiom> U [شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
audio U مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
In at one ear and out at the other . <proverb> U از یک گوش شنیدن و از یکى دیگر بدر کردن .
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
drown out <idiom> U سروصدای زیاد براه انداختن وقادر به شنیدن نبودن
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
flash to bang time U زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
bell character U کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
anew U دوباره
revet U دوباره
again U دوباره
afresh U دوباره
bis U دوباره
on more U دوباره
continually U دوباره و دوباره
de novo U دوباره
digamy U عروسی دوباره
recature U دوباره تسخیرکردن
re-run U دوباره دویدن
fox message U پیام دوباره
once more U دوباره باردیگر
rewrite U دوباره نوشتن
rewrite U دوباره نویسی
reproductions U تولید دوباره
redintegrate U دوباره مستقرشونده
twice born U دوباره زاد
rewrote U دوباره نوشتن
rewritten U دوباره نویسی
rewritten U دوباره نوشتن
rewriting U دوباره نویسی
rewriting U دوباره نوشتن
rewrites U دوباره نویسی
rewrites U دوباره نوشتن
to come again U دوباره امدن
re fuse U دوباره گداختن
refills U دوباره پر کردن
refills U دوباره پرکردن
refilling U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پرکردن
refilled U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پرکردن
refill U دوباره پر کردن
refill U دوباره پرکردن
redeveloping U دوباره فاهرکردن
re establishment U دوباره برقرارسازی
redeveloped U دوباره فاهرکردن
reedify U دوباره ساختن
re edify U دوباره ساختن
plerosis U دوباره پرشدن
re construction U دوباره سازی
re count U دوباره شمردن
rewrote U دوباره نویسی
re-ran U دوباره دویدن
re-running U دوباره دویدن
re-runs U دوباره دویدن
repeated test U ازمون دوباره
redevelop U دوباره فاهرکردن
re echo U دوباره برگرداندن
redevelops U دوباره فاهرکردن
second check U بررسی دوباره
repass U دوباره عبورکردن
reproduces U دوباره تولیدکردن
reproducing U دوباره تولیدکردن
regorge U دوباره فروبردن
recapture U دوباره تسخیرکردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
recaptures U دوباره تسخیرکردن
recapturing U دوباره تسخیرکردن
replenish U دوباره پر کردن
refillable U دوباره پر کردنی
refreshes U دوباره پر کردن
reproduced U دوباره تولیدکردن
replenished U دوباره پر کردن
reproduce U دوباره تولیدکردن
repiece U دوباره سر هم دادن
reinvest U دوباره گماشتن
replenishment U دوباره پرکردن
refreshingly U دوباره سازی
refreshing U دوباره سازی
reconstructions U دوباره سازی
reconstruction U دوباره سازی
replenishing U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
reproducer U دوباره تولیدکننده
refreshed U دوباره پر کردن
rejoining U دوباره پیوستن به
rejoin U دوباره پیوستن به
retransmit U دوباره فرستادن
revest U دوباره گماشتن
reproduction U تولید دوباره
reissuing U دوباره منتشرکردن
reissues U دوباره منتشرکردن
reissued U دوباره منتشرکردن
reissue U دوباره منتشرکردن
rewake U دوباره برانگیختن
rejoins U دوباره پیوستن به
rebirth U تولد دوباره
refresh U دوباره پر کردن
repullulate U دوباره درامدن
reenagement U استخدام دوباره
resorb U دوباره بعلیدن
reelect U دوباره گزیدن
resorption U بلع دوباره
restart U شروع دوباره
resurge U دوباره برخاستن
recoat U دوباره اندودن
recurring U دوباره فاهرشونده
rewriter U دوباره نویس
refloat U دوباره به اب انداختن
renders U دوباره دادن
encore U دوباره بنوازید
rallied U دوباره بکارانداختن
encores U دوباره بنوازید
reseats U دوباره نشاندن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
reseating U دوباره نشاندن
readjusts U دوباره تعدیل
reseated U دوباره نشاندن
reseat U دوباره نشاندن
reinstate U دوباره گماشتن
readjusting U دوباره تعدیل
reinstated U دوباره گماشتن
come back U دوباره مد شدن
rallies U دوباره بکارانداختن
refloated U دوباره به اب انداختن
retaking U دوباره گرفتن
refloating U دوباره به اب انداختن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refloats U دوباره به اب انداختن
resell U دوباره فروختن
retakes U دوباره گرفتن
retaken U دوباره گرفتن
retake U دوباره گرفتن
rally U دوباره بکارانداختن
render U دوباره دادن
rendered U دوباره دادن
A fresh lease of life. U عمر دوباره
reinstates U دوباره گماشتن
repeat U دوباره ساختن
rework U دوباره ورزیدن
remakes U دوباره سازی
repeat U دوباره گفتن
reassemble U دوباره سوارکردن
reworks U دوباره ورزیدن
reassembled U دوباره سوارکردن
resold U دوباره فروختن
reassembling U دوباره سوارکردن
reassembles U دوباره سوارکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com