Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
off the wagon
<idiom>
U
دوباره شروع به خوردن الکل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
restart
U
بازاغازی دوباره شروع کردن
dig in
<idiom>
U
شروع به خوردن کردن
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
restart
U
شروع دوباره
auto restart
U
شروع دوباره به صورت خودکار
There you go again !
U
باز که دوباره شروع کردی !
pitch in
U
شروع به خوردن غذاکردن
Back to the drawing board
<idiom>
U
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
pick-me-up
<idiom>
U
بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
healing by first intention
U
جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
start off
U
شروع کردن شروع شدن
to quit something cold turkey
U
چیزی را یکدفعه ترک کردن
[مانند سیگار یا الکل]
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
swag
U
تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork
U
ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
set up
U
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
get one's feet wet
<idiom>
U
شروع کردن
embarks
U
شروع کردن
take up
<idiom>
U
شروع کردن
put in hand
U
شروع کردن
kick off
<idiom>
U
شروع کردن
embarking
U
شروع کردن
streek
U
شروع کردن
embark
U
شروع کردن
set in
U
شروع کردن
embarked
U
شروع کردن
commence
U
شروع کردن
commenced
U
شروع کردن
commences
U
شروع کردن
to strike into
U
شروع کردن
commencing
U
شروع کردن
set about
<idiom>
U
شروع کردن
get off on the wrong foot
<idiom>
U
بد شروع کردن
embark upon
U
شروع کردن
tee off
U
شروع کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
refill
U
دوباره پر کردن
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
launched
U
شروع کردن حمله
To start from scratch .
U
از هیچ شروع کردن
launching
U
شروع کردن حمله
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
blast off
U
شروع بپرواز کردن
to open fire
U
شروع به اتش کردن
launch
U
شروع کردن حمله
blast-off
U
شروع بپرواز کردن
launches
U
شروع کردن حمله
attempting to steal
U
شروع کردن به سرقت
set-tos
U
با اشتیاق شروع کردن
set-to
U
با اشتیاق شروع کردن
set to
U
با اشتیاق شروع کردن
get in on the ground floor
<idiom>
U
ازابتدا شروع کردن
do up
U
شروع بکار کردن
tune up
U
شروع باواز کردن
to start
U
شروع کردن به دویدن
open fire
U
شروع به تیراندازی کردن
to start from the beginning
[to start afresh]
U
از آغاز شروع کردن
come to blows
<idiom>
U
شروع به جنگیدن کردن
to break into a run
U
شروع کردن به دویدن
start up
<idiom>
U
بازی را شروع کردن
to gather way
U
شروع بحرکت کردن
warm up
U
شروع کردن به کار
to start
[for]
U
شروع کردن رفتن
[به]
pipe up
U
شروع به نی زدن کردن
to f. a laughing
U
شروع بخنده کردن
revalidate
U
دوباره پادار کردن
restart
U
روشن کردن دوباره
retranslate
U
دوباره ترجمه کردن
redevelop
U
دوباره پیشرفته کردن
back fill
U
عمل دوباره پر کردن
retry
U
دوباره ازمایش کردن
reopening
U
دوباره باز کردن
redeveloped
U
دوباره پیشرفته کردن
reopen
U
دوباره باز کردن
reappraise
U
دوباره ارزیابی کردن
reorganizes
U
دوباره متشکل کردن
reorganizing
U
دوباره متشکل کردن
re-examines
U
دوباره بازپرسی کردن
retry
U
دوباره محاکمه کردن
reuse
U
دوباره استفاده کردن
retakes
U
دوباره تسخیر کردن
re-examining
U
دوباره بازپرسی کردن
reoccupy
U
دوباره اغاز کردن
reorganized
U
دوباره متشکل کردن
re-examined
U
دوباره بازپرسی کردن
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
reopens
U
دوباره باز کردن
republish
U
دوباره چاپ کردن
re form
U
دوباره درست کردن
reorder
U
دوباره مرتب کردن
rejuvenating
U
دوباره جوان کردن
rewiring
U
دوباره سیمکشی کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
reappraises
U
دوباره ارزیابی کردن
re export
U
دوباره صادر کردن
re establish
U
دوباره تاسیس کردن
remarried
U
دوباره عروسی کردن
re establish
U
دوباره برپا کردن
reappraising
U
دوباره ارزیابی کردن
rewake
U
دوباره بیدار کردن
retaking
U
دوباره تسخیر کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
resorb
U
دوباره جذب کردن
re-examine
U
دوباره بازپرسی کردن
rewire
U
دوباره سیمکشی کردن
retaken
U
دوباره تسخیر کردن
reappraised
U
دوباره ارزیابی کردن
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
rewired
U
دوباره سیمکشی کردن
rejuvenated
U
دوباره جوان کردن
reactivate
U
دوباره فعال کردن
rejuvenates
U
دوباره جوان کردن
reopened
U
دوباره باز کردن
rewires
U
دوباره سیمکشی کردن
re examine
U
دوباره بازپرسی کردن
republish
U
دوباره منتشر کردن
retake
U
دوباره تسخیر کردن
recollecting
U
دوباره جمع کردن
recommit
U
دوباره زندان کردن
cold start
U
دوباره روشن کردن
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
recompose
U
دوباره انشاء کردن
rephrase
U
دوباره عبارتبندی کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
reforge
U
دوباره جعل کردن
reproducing
U
دوباره چاپ کردن
rephrased
U
دوباره عبارتبندی کردن
redirect
U
دوباره راهنمایی کردن
resurface
U
دوباره روکاری کردن
oversrike
U
دوباره چاپ کردن
relived
U
دوباره تجربه کردن
reactivates
U
دوباره فعال کردن
reactivated
U
دوباره فعال کردن
recalculate
U
دوباره حساب کردن
recollects
U
دوباره جمع کردن
resurfaced
U
دوباره روکاری کردن
relives
U
دوباره تجربه کردن
rescheduling
U
دوباره برنامهریزی کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
regarding
U
دوباره تسطیح کردن
rephrases
U
دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing
U
دوباره عبارتبندی کردن
reschedule
U
دوباره برنامهریزی کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
reproduced
U
دوباره چاپ کردن
reproduce
U
دوباره چاپ کردن
reemploy
U
دوباره استخدام کردن
redefining
U
دوباره تعریف کردن
redefines
U
دوباره تعریف کردن
redefined
U
دوباره تعریف کردن
redefine
U
دوباره تعریف کردن
reschedules
U
دوباره برنامهریزی کردن
revising
U
دوباره چاپ کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
redeliver
U
دوباره مستخلص کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com