Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reship
U
دوباره در کشتی رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
remounted
U
دوباره بالا رفتن
remounting
U
دوباره بالا رفتن
remounts
U
دوباره بالا رفتن
remount
U
دوباره بالا رفتن
shipwrecks
U
به زیر اب رفتن کشتی
shipwrecked
U
به زیر اب رفتن کشتی
shipwreck
U
به زیر اب رفتن کشتی
surging
U
جلو و عقب رفتن کشتی
to walk the plank
U
چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
revet
U
دوباره
anew
U
دوباره
bis
U
دوباره
on more
U
دوباره
again
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
afresh
U
دوباره
de novo
U
دوباره
re edify
U
دوباره ساختن
A fresh lease of life.
U
عمر دوباره
reproducer
U
دوباره تولیدکننده
repass
U
دوباره عبورکردن
reinstated
U
دوباره گماشتن
repeated test
U
ازمون دوباره
re echo
U
دوباره برگرداندن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
reedify
U
دوباره ساختن
replenishment
U
دوباره پرکردن
reinstates
U
دوباره گماشتن
reinstating
U
دوباره گماشتن
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
redintegrate
U
دوباره مستقرشونده
recature
U
دوباره تسخیرکردن
redevelops
U
دوباره فاهرکردن
come back
U
دوباره مد شدن
re fuse
U
دوباره گداختن
re establishment
U
دوباره برقرارسازی
reenagement
U
استخدام دوباره
reinstate
U
دوباره گماشتن
reelect
U
دوباره گزیدن
refillable
U
دوباره پر کردنی
regorge
U
دوباره فروبردن
rehear
U
دوباره شنیدن
recoat
U
دوباره اندودن
redeveloping
U
دوباره فاهرکردن
repeats
U
دوباره ساختن
reseated
U
دوباره نشاندن
reseating
U
دوباره نشاندن
reseats
U
دوباره نشاندن
to come again
U
دوباره امدن
readjust
U
دوباره تعدیل
readjusted
U
دوباره تعدیل
readjusting
U
دوباره تعدیل
readjusts
U
دوباره تعدیل
retake
U
دوباره گرفتن
rallied
U
دوباره بکارانداختن
reseat
U
دوباره نشاندن
repeats
U
دوباره گفتن
redeveloped
U
دوباره فاهرکردن
remake
U
دوباره سازی
remakes
U
دوباره سازی
redevelop
U
دوباره فاهرکردن
re-runs
U
دوباره دویدن
re-running
U
دوباره دویدن
re-run
U
دوباره دویدن
re-ran
U
دوباره دویدن
twice born
U
دوباره زاد
repeat
U
دوباره گفتن
repeat
U
دوباره ساختن
retakes
U
دوباره گرفتن
rallies
U
دوباره بکارانداختن
retaking
U
دوباره گرفتن
render
U
دوباره دادن
rewake
U
دوباره برانگیختن
reworked
U
دوباره ورزیدن
revest
U
دوباره گماشتن
reworking
U
دوباره ورزیدن
retransmit
U
دوباره فرستادن
reworks
U
دوباره ورزیدن
resurge
U
دوباره برخاستن
restart
U
شروع دوباره
resorption
U
بلع دوباره
resorb
U
دوباره بعلیدن
rendered
U
دوباره دادن
renders
U
دوباره دادن
rally
U
دوباره بکارانداختن
encores
U
دوباره بنوازید
encore
U
دوباره بنوازید
retaken
U
دوباره گرفتن
refloat
U
دوباره به اب انداختن
refloated
U
دوباره به اب انداختن
refloating
U
دوباره به اب انداختن
refloats
U
دوباره به اب انداختن
second check
U
بررسی دوباره
rewriter
U
دوباره نویس
rework
U
دوباره ورزیدن
repullulate
U
دوباره درامدن
reassembling
U
دوباره سوارکردن
refreshingly
U
دوباره سازی
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
recaptures
U
دوباره تسخیرکردن
recapturing
U
دوباره تسخیرکردن
digamy
U
عروسی دوباره
plerosis
U
دوباره پرشدن
refills
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پرکردن
refilling
U
دوباره پر کردن
rejoins
U
دوباره پیوستن به
rewrite
U
دوباره نوشتن
resell
U
دوباره فروختن
rejoining
U
دوباره پیوستن به
rewrite
U
دوباره نویسی
rewrites
U
دوباره نوشتن
rejoined
U
دوباره پیوستن به
rewrites
U
دوباره نویسی
rewriting
U
دوباره نوشتن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
reproducing
U
دوباره تولیدکردن
refreshing
U
دوباره سازی
reconstructions
U
دوباره سازی
reconstruction
U
دوباره سازی
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
rebirth
U
تولد دوباره
reproduce
U
دوباره تولیدکردن
replenished
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
reproduced
U
دوباره تولیدکردن
rewrote
U
دوباره نوشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com