English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
select U برگزیده
favourite or vor U برگزیده
selected U برگزیده
chosen U برگزیده
selects U برگزیده
favorite U برگزیده
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
selects U سواکردن برگزیده
selected U سواکردن برگزیده
picked U خاردار برگزیده
favourite U دلخواه برگزیده
favorites U دلخواه برگزیده
chrestomathy U قطعات برگزیده
peculiar people U قوم برگزیده
selectman U شخص برگزیده
the chosen people U قوم برگزیده
select U سواکردن برگزیده
favourites U دلخواه برگزیده
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
delectus U کتابی که پارههای برگزیده
choice U چیز نخبه برگزیده
Featured lists U فهرست های برگزیده
president-elects U رییس جمهور برگزیده
president-elect U رییس جمهور برگزیده
choicer U چیز نخبه برگزیده
choices U چیز نخبه برگزیده
choicest U چیز نخبه برگزیده
elects U انتخاب کردن برگزیده منتخب
electing U انتخاب کردن برگزیده منتخب
elect U انتخاب کردن برگزیده منتخب
valentines U معشوقهای که در روز 41فوریه برگزیده شود
valentine U معشوقهای که در روز 41فوریه برگزیده شود
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
ahmad U اسم حضرت رسول اکرم -ستوده تر- برگزیده ترین
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
peers of scotland U بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
peers of iveland U بزرگانی که از میان انها 82تن بطور دائم برای نمایندگی برگزیده می شوند
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
continually U دوباره و دوباره
on more U دوباره
revet U دوباره
afresh U دوباره
de novo U دوباره
anew U دوباره
bis U دوباره
again U دوباره
recapture U دوباره تسخیرکردن
refilled U دوباره پر کردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
recapturing U دوباره تسخیرکردن
reproducing U دوباره تولیدکردن
refilled U دوباره پرکردن
recurring U دوباره فاهرشونده
rebirth U تولد دوباره
digamy U عروسی دوباره
reproductions U تولید دوباره
reproduction U تولید دوباره
recaptures U دوباره تسخیرکردن
reproduces U دوباره تولیدکردن
reproduced U دوباره تولیدکردن
rewrites U دوباره نوشتن
rewrites U دوباره نویسی
refilling U دوباره پرکردن
rejoins U دوباره پیوستن به
rejoining U دوباره پیوستن به
rewriting U دوباره نوشتن
rejoined U دوباره پیوستن به
rejoin U دوباره پیوستن به
rewriting U دوباره نویسی
reissues U دوباره منتشرکردن
reissued U دوباره منتشرکردن
reissue U دوباره منتشرکردن
rewrote U دوباره نویسی
rewrote U دوباره نوشتن
rewritten U دوباره نویسی
rewrite U دوباره نویسی
rewrite U دوباره نوشتن
refills U دوباره پر کردن
reproduce U دوباره تولیدکردن
refreshingly U دوباره سازی
refreshing U دوباره سازی
reconstructions U دوباره سازی
reconstruction U دوباره سازی
replenishing U دوباره پر کردن
reissuing U دوباره منتشرکردن
replenishes U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
refresh U دوباره پر کردن
refills U دوباره پرکردن
rewritten U دوباره نوشتن
reseated U دوباره نشاندن
reseat U دوباره نشاندن
remakes U دوباره سازی
remake U دوباره سازی
redevelops U دوباره فاهرکردن
redeveloping U دوباره فاهرکردن
redeveloped U دوباره فاهرکردن
re-runs U دوباره دویدن
re-running U دوباره دویدن
re-run U دوباره دویدن
re-ran U دوباره دویدن
twice born U دوباره زاد
to come again U دوباره امدن
second check U بررسی دوباره
reseating U دوباره نشاندن
reseats U دوباره نشاندن
come back U دوباره مد شدن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
A fresh lease of life. U عمر دوباره
reworks U دوباره ورزیدن
reworking U دوباره ورزیدن
reworked U دوباره ورزیدن
rework U دوباره ورزیدن
retaking U دوباره گرفتن
retakes U دوباره گرفتن
retaken U دوباره گرفتن
retake U دوباره گرفتن
rewriter U دوباره نویس
revest U دوباره گماشتن
retransmit U دوباره فرستادن
rewake U دوباره برانگیختن
redintegrate U دوباره مستقرشونده
recoat U دوباره اندودن
recature U دوباره تسخیرکردن
re fuse U دوباره گداختن
re establishment U دوباره برقرارسازی
reedify U دوباره ساختن
re edify U دوباره ساختن
re echo U دوباره برگرداندن
re count U دوباره شمردن
re construction U دوباره سازی
plerosis U دوباره پرشدن
once more U دوباره باردیگر
redevelop U دوباره فاهرکردن
reelect U دوباره گزیدن
reenagement U استخدام دوباره
resurge U دوباره برخاستن
restart U شروع دوباره
resorption U بلع دوباره
resorb U دوباره بعلیدن
repullulate U دوباره درامدن
reproducer U دوباره تولیدکننده
replenishment U دوباره پرکردن
repiece U دوباره سر هم دادن
repeated test U ازمون دوباره
repass U دوباره عبورکردن
reinvest U دوباره گماشتن
rehear U دوباره شنیدن
regorge U دوباره فروبردن
refillable U دوباره پر کردنی
fox message U پیام دوباره
refill U دوباره پرکردن
rallied U دوباره بکارانداختن
repeats U دوباره ساختن
refill U دوباره پر کردن
readjust U دوباره تعدیل
readjusted U دوباره تعدیل
readjusting U دوباره تعدیل
refloating U دوباره به اب انداختن
readjusts U دوباره تعدیل
reassembles U دوباره سوارکردن
encore U دوباره بنوازید
reassembling U دوباره سوارکردن
render U دوباره دادن
refloated U دوباره به اب انداختن
repeats U دوباره گفتن
repeat U دوباره ساختن
rallies U دوباره بکارانداختن
reinstated U دوباره گماشتن
encores U دوباره بنوازید
refloats U دوباره به اب انداختن
resell U دوباره فروختن
reselling U دوباره فروختن
reinstates U دوباره گماشتن
rendered U دوباره دادن
reassembled U دوباره سوارکردن
reinstating U دوباره گماشتن
renders U دوباره دادن
reassemble U دوباره سوارکردن
refloat U دوباره به اب انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com