Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
retry
U
دوباره ازمایش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assays
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
flight test
U
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
use testing
U
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout
U
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
continous immersion test
U
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
test element
U
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
flight test
U
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
soil examination
U
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test
U
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
to try out
U
خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
gage
U
ازمایش کردن
examines
U
ازمایش کردن
examine
U
ازمایش کردن
examining
U
ازمایش کردن
examined
U
ازمایش کردن
to bring to the proof
U
ازمایش کردن
test
U
ازمایش کردن
tested
U
ازمایش کردن
quiz
U
ازمایش کردن
quizzes
U
ازمایش کردن
tests
U
ازمایش کردن
approving
U
ازمایش کردن
gauge
U
ازمایش کردن
gauged
U
ازمایش کردن
approve
U
ازمایش کردن
gauges
U
ازمایش کردن
approves
U
ازمایش کردن
trial
U
ازمایش کردن ازمایشی
test
U
ازمایش کردن امتحان
to put to proof
U
ازمایش کردن دراوردن
analyzes
U
با تجزیه ازمایش کردن
analyzing
U
با تجزیه ازمایش کردن
tests
U
تست کردن ازمایش
test
U
تست کردن ازمایش
essay
U
ازمایش کردن ازمودن
essays
U
ازمایش کردن ازمودن
trials
U
ازمایش کردن ازمایشی
tested
U
ازمایش کردن امتحان
tested
U
تست کردن ازمایش
tests
U
ازمایش کردن امتحان
analyzed
U
با تجزیه ازمایش کردن
analyses
U
با تجزیه ازمایش کردن
analysing
U
با تجزیه ازمایش کردن
analysed
U
با تجزیه ازمایش کردن
analyse
U
با تجزیه ازمایش کردن
bending test
U
ازمایش خمش ازمون تا کردن
analyze
U
باتجزیه ازمایش کردن فرگشایی کردن
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
foretaste
U
ازمایش قبلی پیش بینی کردن
creep test
U
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
confident test
U
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
refill
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
experiment
U
تجربه کردن ازمایش کردن
experiments
U
تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting
U
تجربه کردن ازمایش کردن
experimented
U
تجربه کردن ازمایش کردن
revalues
U
دوباره ارزیابی کردن
revaluing
U
دوباره ارزیابی کردن
resurfaced
U
دوباره روکاری کردن
resurfaces
U
دوباره روکاری کردن
redefines
U
دوباره تعریف کردن
reopen
U
دوباره باز کردن
reschedule
U
دوباره برنامهریزی کردن
retakes
U
دوباره تسخیر کردن
rescheduled
U
دوباره برنامهریزی کردن
reopening
U
دوباره باز کردن
reschedules
U
دوباره برنامهریزی کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
retake
U
دوباره تسخیر کردن
reopens
U
دوباره باز کردن
rephrased
U
دوباره عبارتبندی کردن
rescheduling
U
دوباره برنامهریزی کردن
retaken
U
دوباره تسخیر کردن
oversrike
U
دوباره چاپ کردن
reopened
U
دوباره باز کردن
redefine
U
دوباره تعریف کردن
redefined
U
دوباره تعریف کردن
redefining
U
دوباره تعریف کردن
resurface
U
دوباره روکاری کردن
redirect
U
دوباره راهنمایی کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
relive
U
دوباره تجربه کردن
reappraising
U
دوباره ارزیابی کردن
reappraises
U
دوباره ارزیابی کردن
cold start
U
دوباره روشن کردن
reappraised
U
دوباره ارزیابی کردن
reappraise
U
دوباره ارزیابی کردن
relived
U
دوباره تجربه کردن
remarried
U
دوباره عروسی کردن
recollects
U
دوباره جمع کردن
recollecting
U
دوباره جمع کردن
recollected
U
دوباره جمع کردن
recollect
U
دوباره جمع کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
redevelop
U
دوباره پیشرفته کردن
redeveloped
U
دوباره پیشرفته کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
redistributing
U
دوباره پخش کردن
redistributes
U
دوباره پخش کردن
redistributed
U
دوباره پخش کردن
rewired
U
دوباره سیمکشی کردن
redistribute
U
دوباره پخش کردن
rewires
U
دوباره سیمکشی کردن
rewiring
U
دوباره سیمکشی کردن
redevelops
U
دوباره پیشرفته کردن
reinstating
U
دوباره برقرار کردن
rewire
U
دوباره سیمکشی کردن
redeveloping
U
دوباره پیشرفته کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
re examine
U
دوباره بازپرسی کردن
reactivating
U
دوباره فعال کردن
rephrases
U
دوباره عبارتبندی کردن
re-examine
U
دوباره بازپرسی کردن
reactivates
U
دوباره فعال کردن
re-examined
U
دوباره بازپرسی کردن
reactivated
U
دوباره فعال کردن
re-examines
U
دوباره بازپرسی کردن
reactivate
U
دوباره فعال کردن
re-examining
U
دوباره بازپرسی کردن
rephrasing
U
دوباره عبارتبندی کردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
rebuilds
U
دوباره ساختمان کردن
back fill
U
عمل دوباره پر کردن
regarding
U
دوباره تسطیح کردن
rejuvenating
U
دوباره جوان کردن
rejuvenates
U
دوباره جوان کردن
relives
U
دوباره تجربه کردن
reinstates
U
دوباره برقرار کردن
rebuild
U
دوباره ساختمان کردن
rejuvenated
U
دوباره جوان کردن
retaking
U
دوباره تسخیر کردن
reinstated
U
دوباره برقرار کردن
reinstate
U
دوباره برقرار کردن
reliving
U
دوباره تجربه کردن
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
rephrase
U
دوباره عبارتبندی کردن
revalued
U
دوباره ارزیابی کردن
republish
U
دوباره چاپ کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
reforge
U
دوباره جعل کردن
retry
U
دوباره محاکمه کردن
reexamine
U
دوباره امتحان کردن
reorganizing
U
دوباره متشکل کردن
revise
U
دوباره چاپ کردن
reorganizes
U
دوباره متشکل کردن
reengage
U
دوباره استخدام کردن
reorganized
U
دوباره متشکل کردن
reorganize
U
دوباره متشکل کردن
reuse
U
دوباره استفاده کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com