English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 303 (576 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quench U دفع کردن خاموش کردن
quenched U دفع کردن خاموش کردن
quenches U دفع کردن خاموش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power U خاموش کردن یک وسیله
powered U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered U خاموش کردن یک وسیله
powering U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering U خاموش کردن یک وسیله
powers U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers U خاموش کردن یک وسیله
snub U سربالا خاموش کردن
snubbed U سربالا خاموش کردن
snubbing U سربالا خاموش کردن
snubs U سربالا خاموش کردن
quenching U خاموش کردن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
out U خاموش کردن
out- U خاموش کردن
outed U خاموش کردن
still U ساکت کردن خاموش شدن
stiller U ساکت کردن خاموش شدن
stillest U ساکت کردن خاموش شدن
stills U ساکت کردن خاموش شدن
snuff U بافوت خاموش کردن
muffle U خاموش کردن ساکت کردن
muffles U خاموش کردن ساکت کردن
muffling U خاموش کردن ساکت کردن
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
turn off U خاموش کردن یاشدن
turn off U خاموش کردن
turn-off U خاموش کردن یاشدن
turn-off U خاموش کردن
turn-offs U خاموش کردن یاشدن
turn-offs U خاموش کردن
dumb U لال کردن خاموش کردن
dumber U لال کردن خاموش کردن
dumbest U لال کردن خاموش کردن
smoldered U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering U بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder U بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered U بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders U بی اتش سوختن خاموش کردن
extinguish U خاموش کردن
extinguishes U خاموش کردن
extinguishing U خاموش کردن
suffocate U خاموش کردن
suffocated U خاموش کردن
suffocates U خاموش کردن
suffocating U خاموش کردن
smother U خاموش کردن
smothered U خاموش کردن
smothering U خاموش کردن
smothers U خاموش کردن
quench U خاموش کردن ترساندن
quenched U خاموش کردن ترساندن
quenches U خاموش کردن ترساندن
stifle U خاموش کردن فرونشاندن
stifled U خاموش کردن فرونشاندن
stifles U خاموش کردن فرونشاندن
hush U خاموش کردن
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
dout U خاموش کردن
fight the fire U اتش خاموش کردن
light line U خط خاموش کردن چراغ خودروها
magnetic blowout U خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down U قطع برق خاموش کردن
put out U خاموش کردن
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
smolder U بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch U خاموش کردن ساکت شدن
still brith U خاموش کردن ساکت کردن
to blow out alamp U خاموش کردن چراغ
to laugh down U با خنده خاموش کردن
to put out U خاموش کردن
to snuff out U در نتیجه گل گیری خاموش کردن
to snuff out U خاموش کردن
to switch off U خاموش کردن
to talk down U خاموش یاساکت کردن
to turn off U خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
turn out U باکلید خاموش کردن
To extinguish a fire. U آتش را خاموش کردن
To squash someone . U تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
To dye ones hair. U موها را خاموش کردن
shut off <idiom> U بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
Other Matches
turn out <idiom> U خاموش کردن
to smother a flame U شعله ای را خاموش کردن
to shut down a reactor U راکتوری را خاموش کردن
turn off <idiom> U بستن ،خاموش کردن
shutdowns U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
silent U خاموش
h! U خاموش
on-off button U خاموش
on/off U خاموش
quiescent U خاموش
on/off light U خاموش
whist U خاموش
uncommunicative U خاموش
mumchance U خاموش
extinguished U خاموش
off U خاموش
hist U خاموش
soundless U خاموش
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
stills U خاموش ساکت
silencers U خاموش کننده
snuff U خاموش شدن
extinguishable U خاموش کردنی
extinctive U خاموش کننده
inextinguishable U خاموش نشدنی
quietest U ساکن خاموش
quiet U ساکن خاموش
to keep silence U خاموش شدن
to keep silence U خاموش بودن
taciturn U کم سخن خاموش
keep still U خاموش باش
stillest U خاموش ساکت
out- U دستگاه خاموش
to hold one's tongue U خاموش شدن
quaker's meeting U انجمن خاموش
quenchless U خاموش نشدنی
out U دستگاه خاموش
outed U دستگاه خاموش
silencer U خاموش کننده
stiller U خاموش ساکت
still U خاموش ساکت
Quiet!silence! U خاموش ( ساکت ) !
extinction U خاموش سازی
tacit U مقدر خاموش
tight mouthed U کم حرف خاموش
spark arrester U جرقه خاموش کن
silencing U خاموش شدن
glumpy U خاموش وکدر
silence U خاموش شدن
silenced U خاموش شدن
to dry up U خاموش شدن
dry up U خاموش شدن
to burn out U خاموش شدن
go out U خاموش شدن
silences U خاموش شدن
to stand mute U خاموش ماندن
extinguisher U خاموش کننده
tight-lipped U کم حرف خاموش
he did not open his lips U خاموش ماند
tight lipped U کم حرف خاموش
reserved U خاموش کم حرف
inactive status U خط مشی خاموش
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
mum U سکوت شخص خاموش
at pause U مکث کنان خاموش
silenced U خاموش اتش قطع
silence U خاموش اتش قطع
silences U خاموش اتش قطع
fire extinguishers U خاموش کننده اتش
lightning protection U با خاموش کننده مغناطیسی
his hope was snuffed out U چراغ امیدش خاموش شد
silencing U خاموش اتش قطع
mums U سکوت شخص خاموش
fire extinguisher U خاموش کننده اتش
as hush as death U خاموش چون مردگان
fire engine U تلمبه اتش خاموش کن
fire engines U تلمبه اتش خاموش کن
inextinguishably U بطور خاموش نشدنی
snuff U خاموش سازی یافوت پف
magnetic blow out with U با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out U خاموش کننده مغناطیسی
extinct U منسوخه خاموش شده
to die out away off U خاموش شدن پژمردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
justify U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
expends U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expended U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
lubricated U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
expend U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
compensates U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
lubricate U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricates U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
compensated U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensate U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com