English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parried U دفع کردن حمله حریف
parries U دفع کردن حمله حریف
parry U دفع کردن حمله حریف
parrying U دفع کردن حمله حریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
disengage U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
ceding parry U کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
touch football U نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
Other Matches
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
charges U حمله به حریف
charge U حمله به حریف
assault U حمله بدنی به حریف
assaulted U حمله بدنی به حریف
assaults U حمله بدنی به حریف
bootleg U نوعی حمله با فریفتن حریف
deropement U مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
audible U تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
stop hit U ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
tackled U ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling U ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackles U ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackle U ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
covered U گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
clinch U بغل کردن حریف
clinching U بغل کردن حریف
clinches U بغل کردن حریف
clinched U بغل کردن حریف
put the ball on the floor U رد کردن توپ از حریف
mark U نشانه کردن حریف
dribbles U رد کردن توپ از حریف
dribbling U رد کردن توپ از حریف
dribbled U رد کردن توپ از حریف
dribble U رد کردن توپ از حریف
marks U نشانه کردن حریف
squeezed U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze U سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
hooking U سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
interference U سد کردن غیرمجاز راه حریف
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
squeezes U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing U سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
overplaying U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
sweat out U بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
hip check U سد کردن راه حریف با کمر وباسن
to backtrack <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
near all U نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
overplays U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
to row back <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
triple team U سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
kneeing U خطای سد کردن راه حریف بازانو
hook check U سد کردن راه چوب حریف ازعقب
wraparound check U سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
change of engagement U وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
attacks U حمله کردن بر
assailing U حمله کردن بر
assails U حمله کردن بر
strike U حمله کردن
attack U حمله کردن بر
assails U حمله کردن
set U حمله کردن
to fallirrto a f. U حمله کردن
setting up U حمله کردن
to be down up U حمله کردن بر
make at U حمله کردن
attack U حمله کردن
sets U حمله کردن
attacked U حمله کردن
attack [on] U حمله کردن [بر]
strikes U حمله کردن
assail U حمله کردن
attacked U حمله کردن بر
assail U حمله کردن بر
assailed U حمله کردن
assailed U حمله کردن بر
snap at U حمله کردن
assailing U حمله کردن
thrust U حمله کردن
thrusting U حمله کردن
to fall on U حمله کردن
beset U حمله کردن
to make a pounce U حمله کردن
set about U حمله کردن به
to sweep down on U حمله کردن بر
launch an attack U حمله کردن
to makea raid.on U حمله کردن بر
attacks U حمله کردن
to set at U حمله کردن به
thrusts U حمله کردن
besets U حمله کردن
jabbed U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker U پاس اشفته برای گیج کردن حریف
jabbing U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
pebbles U باریگ حمله کردن
launching U شروع کردن حمله
counterattack U حمله متقابل کردن
pitch into U به خوراک حمله کردن
inveighed U با سخن حمله کردن
pebble U باریگ حمله کردن
inveigh U با سخن حمله کردن
inveighing U با سخن حمله کردن
launch U شروع کردن حمله
to be kept at bay U بی نتیجه حمله کردن
inveighs U با سخن حمله کردن
to assume the a U اول حمله کردن
to torpedo U با اژدر حمله کردن
forays U چپاول کردن حمله
foray U چپاول کردن حمله
submarine U با زیردریایی حمله کردن
launches U شروع کردن حمله
launched U شروع کردن حمله
to take in rear U از پشت سر حمله کردن به
submarines U با زیردریایی حمله کردن
pops U حمله کردن ترکاندن
lay (light) into <idiom> U حمله فیزیکی کردن
popped U حمله کردن ترکاندن
pop U حمله کردن ترکاندن
spear U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clip U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
speared U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
clipped U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
angle block U سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
spears U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
wade into <idiom> U ملحق شدن بر،حمله کردن
set on U پیش رفتن حمله کردن
attacks U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
maraud U بقصد غارت حمله کردن
to pitch into U زور اوردن به حمله کردن
quarterbacks U بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
quarterback U بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
A-bomb U با بمب اتمی حمله کردن
to pelt some one with stones U باسنگ بکسی حمله کردن
to stab at any one U با خنجر به کسی حمله کردن
To attack someone from the back. U از پشت به کسی حمله کردن
A-bombs U با بمب اتمی حمله کردن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
nukes U با سلاح اتمی حمله کردن
rabble U بااراذل و اوباش حمله کردن به
nuking U با سلاح اتمی حمله کردن
trigger U شروع کردن حمله یاکار
attacked U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
triggered U شروع کردن حمله یاکار
triggers U شروع کردن حمله یاکار
nuked U با سلاح اتمی حمله کردن
rush U حمله کردن هجوم با عجله
nuke U با سلاح اتمی حمله کردن
rushing U حمله کردن هجوم با عجله
plow into <idiom> U باتمام نیرو حمله کردن
rushed U حمله کردن هجوم با عجله
attack U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
poke check U فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
stunt U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunting U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
outflanks U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffing U بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuff U بامشت حمله کردن مشت خوردن
souse U بطور کامل پوشاندن حمله کردن
assaulted U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
outflank U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffed U بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffs U بامشت حمله کردن مشت خوردن
assault U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaults U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaulted U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
outflanked U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanking U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
to square up U خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
flanked U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanking U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com