English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interpage U در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
powered U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powering U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
scrawling U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
deflector plates U صفحههای منحرف کننده
DVD U درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
crystal U ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
crystals U ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
photodigital memory U سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
interceding U پادر میانی کردن
intercedes U پادر میانی کردن
intercede U پادر میانی کردن
interceded U پادر میانی کردن
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
encipher U برمز نوشتن رمز نوشتن
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to fill in U نوشتن خاکریزی کردن
to commit to paper U نوشتن ثبت کردن
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
annotation U نوشتن تذکرات تقریظ کردن
commentating U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
overwrite U جانویسی کردن جای نوشتن
commentated U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
spell U املاء کردن درست نوشتن
prescribing U نسخه نوشتن تعیین کردن
annotations U نوشتن تذکرات تقریظ کردن
prescribe U نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribes U نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribed U نسخه نوشتن تعیین کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
commentate U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
rubricate U بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن
rubricize U بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write U سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
writes U سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
opened U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
phoneticism U عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
write permit ring U چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
crashingly U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
he dose not know how to write U نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
declaration U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declarations U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declarative statement U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
macro U کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
center back U بک میانی
mediates U میانی
mediating U میانی
centrical U میانی
mesne U میانی
centric U میانی
midline U خط میانی
mesial U میانی
medium U میانی
inmost U میانی
center land U خط میانی
mediums U میانی
mediated U میانی
mediate U میانی
mesail U میانی
mesal U میانی
middle deck U پل میانی
innermost U میانی
medial U میانی
median U میانی
buffer U حافظه میانی
center stripe U خط میانی زمین
lower boom U تیرک میانی
intermediate layer U لایه میانی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
midpoint U نقطه میانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
intermediate points U جهات میانی
center wing U بال میانی
center section U بال میانی
intermediate anneal U التهاب میانی
intermediate contact U کنتاکت میانی
midfield line U خط میانی زمین
i.f. U فرکانس میانی
interconnection U اتصال میانی
neutral wire U سیم میانی
drop keel U تیغه میانی
intermediate band U باند میانی
interband U باند میانی
meddles U میانی وسطی
meddled U میانی وسطی
meddle U میانی وسطی
neutral conductor U سیم میانی
intermediate transmitter U فرستنده میانی
lower boom U بوم میانی
ridge rope U سیم میانی
mid U میانی وسطی
intermediate link U حلقه میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
mid- U میانی وسطی
central reserve U سکوی میانی
central strip U نوار میانی
intermediate terminal U ترمینال میانی
middle fraction U جزء میانی
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
interphase U فاز میانی
middle part U قسمت میانی
center circle U دایره میانی
middles U میانی وسطی
median income U درامد میانی
middle U میانی وسطی
intermediate plate U صفحه میانی
intermediate phase U فاز میانی
tympanum U گوش میانی
middle fraction U پاره میانی
intermediate fuse U فیوز میانی
middle ear U گوش میانی
middle insomnia U بیخوابی میانی
mid flap U فلپ میانی
intermediate office U مرکز میانی
cut splice U پیوند میانی
mesencephalon U مغز میانی
halfback U بازیگر میانی
center line U خط میانی زمین
middle layer U قشر میانی
median U سکوی میانی
intermediate U طبقه میانی
intermediate frequency U فرکانس میانی
intermediate U عضو میانی
hogging U تنش میانی
midsection U قطعه میانی
intermediate field U میدان میانی
halfback U بازیگرخط میانی
tun dish throught U پاتیل میانی
dorsomedial U پشتی- میانی
midpoints U نقطه میانی
intermediate image U تصویر میانی
center U نقط ه میانی چیزی
Somewhere in the darkness U جایی در میانی تاریکی
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
media U پوشش میانی سرخرگ
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
loomed U قسمت میانی پارو
loom U قسمت میانی پارو
centre U نقط ه میانی چیزی
vermis U قطعه میانی مخچه
center ice circle U داره میانی زمین
interband telegraphy U تلگراف باند میانی
medice U قسمت میانی زمین
flankerback U بازیگر میانی جناح
looming U قسمت میانی پارو
looms U قسمت میانی پارو
centered U نقط ه میانی چیزی
centers U نقط ه میانی چیزی
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
center back U بازیگر میانی خط عقب
third ventricle U بطن میانی مغز
centred U نقط ه میانی چیزی
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
medial layer U لایه میانی [پزشکی]
intermediate aperiodic circuit U مدار میانی اپریودیک
half length illusion U خطای ادراکی میانی
intermediate frequency amplification U تقویت فرکانس میانی
deep U نقطه میانی سر پیچ
dorsomedial thalamus U تالاموس پشتی- میانی
intermediate frequency sensitivity U حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
amidship U قسمت میانی قایق
middle U منطقه میانی زمین
deepest U نقطه میانی سر پیچ
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
middles U منطقه میانی زمین
intermediate frequency breakdown U شکست فرکانس میانی
rail U الت میانی در و پنجره
intermediate frequency transformer U مبدل فرکانس میانی
intermediate repeater U تقویت کننده میانی
intermediate amplifier U تقویت کننده میانی
cif U فرمت میانی معروف
bilge board U تخته میانی قایق
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
intermediate transformer U مبدل یا ترانسفورماتور میانی
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
dermis U غشاء میانی پوست
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com