Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
indispose
U
اماده ساختن
preparing
U
اماده شدن ساختن
prepare
U
اماده شدن ساختن
prepares
U
اماده شدن ساختن
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
outfit
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
to wind up
U
کوک کردن اماده کردن گلوله
to gather up
U
جمع اوری کردن اماده کردن
redact
U
اماده چاپ کردن تحریر کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
perfected
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfect
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfects
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfecting
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dight
U
اماده کردن مجهز کردن
gird
U
اماده کردن محکم کردن
list
U
شیار کردن اماده کردن
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room.
U
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
repaired
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
set
U
اماده کردن
setting up
U
اماده کردن
make ready
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
prepare
U
اماده کردن
preparing
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
belay
U
اماده کردن
prepares
U
اماده کردن
preparations
U
اماده کردن
pre treatment
U
اماده کردن
get ready
U
اماده کردن
readying
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
readied
U
اماده کردن
to pickle a rod for
U
اماده کردن
to string up
U
اماده کردن
confect
U
اماده کردن
provides
U
اماده کردن
harnessing
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
draft
U
اماده کردن
drafts
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
sets
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
do up
U
اماده استفاده کردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
knock-up
U
سردستی اماده کردن
knock up
U
سردستی اماده کردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
set up
U
اماده تیراندازی کردن
gear
U
کردن اماده کارکردن
trains
U
اماده کردن اسب
trained
U
اماده کردن اسب
train
U
اماده کردن اسب
forespeak
U
قبلا اماده کردن
geared
U
کردن اماده کارکردن
gears
U
کردن اماده کارکردن
fitting out
U
اماده کردن ناو
to fit with
U
اماده کردن برای
knock-ups
U
سردستی اماده کردن
devises
U
درست کردن اختراع کردن
devise
U
درست کردن اختراع کردن
integrate
U
کامل کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
integrating
U
کامل کردن درست کردن
devised
U
درست کردن اختراع کردن
devising
U
درست کردن اختراع کردن
emends
U
تصحیح کردن درست کردن
fix
U
درست کردن پابرجا کردن
adapts
U
جور کردن درست کردن
right
U
درست کردن اصلاح کردن
righted
U
درست کردن اصلاح کردن
righting
U
درست کردن اصلاح کردن
mend
U
مرمت کردن درست کردن
mended
U
مرمت کردن درست کردن
mends
U
مرمت کردن درست کردن
straighten
U
درست کردن مرتب کردن
straightened
U
درست کردن مرتب کردن
straightening
U
درست کردن مرتب کردن
regulating
U
میزان کردن درست کردن
straightens
U
درست کردن مرتب کردن
regulates
U
میزان کردن درست کردن
regulated
U
میزان کردن درست کردن
regulate
U
میزان کردن درست کردن
fixes
U
درست کردن پابرجا کردن
adapting
U
جور کردن درست کردن
emended
U
تصحیح کردن درست کردن
emend
U
تصحیح کردن درست کردن
compose
U
درست کردن تصنیف کردن
emending
U
تصحیح کردن درست کردن
composes
U
درست کردن تصنیف کردن
to make up
U
درست کردن تکمیل کردن
sensate
U
اماده پذیرش حس احساس کردن
make ready
U
اماده شدن حاضر کردن
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
get ready
U
اماده شدن حاضر کردن
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
to study up
U
خود را اماده امتحانات کردن
snow farming
U
اماده کردن پیست اسکی
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
marshals
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
marshal
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
enarm
U
مسلح شدن اماده کارزار کردن
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
edit
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshaled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
edited
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
aircraft arresting reset unit
U
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
mountee
U
اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
arm
U
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
to put in to shape
U
درست کردن
to fix up
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
manufactures
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
shapes
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
trimmest
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com