English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gasket U درز گرفتن لایی گذاشتن
gaskets U درز گرفتن لایی گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pads U لایی گذاشتن
pad U لایی گذاشتن
wads U کپه کردن لایی گذاشتن
wad U کپه کردن لایی گذاشتن
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
mattress U لایی
bushing U لایی
mattresses U لایی
distance wadding U لایی
packing U لایی
gaskets U لایی
wadding U لایی
padding U لایی
stuffing U لایی
wads U لایی
layers U لایی
layer U لایی
wad U لایی
stiffeners U لایی
stiffener U لایی
shim U لایی
pad U لایی
static seal U لایی
bushes U لایی
gasket U لایی
bush U لایی
pads U لایی
laminate U چند لایی
cellulose wadding U لایی سلولزی
filling U لایی گذاری
heeltap U لایی پاشنه
fillings U لایی گذاری
stranded wire U کابل تک لایی
stranded conductor U کابل تک لایی
single conductor cable U کابل تک لایی
battery isolator U لایی باتری
shim U لایی فلزی
plywood U تخته سه لایی
filter packing U لایی صافی
cotton wool U لایی پنبه
cotton wool U پنبه لایی
metallic packing U لایی فلزی
padding U لایی گذاری
distance wadding U لایی جازم
isolator for battery plate U لایی باتری
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
falsie U لایی پستان بند
lining U به خط شدن نظامیان لایی
manifold U لوله چند لایی
linings U به خط شدن نظامیان لایی
pads U دفترچه یادداشت لایی
laminated beam U تیر چند لایی
labyrinth packing U لایی واشر لابیرنت
pad U دفترچه یادداشت لایی
battery jar spacer U لایی فرف باتری
upholster U روکشیدن مبل و لایی و فنرگذاشتن در ان
boosters U لایی استری منفجر کننده
booster U لایی استری منفجر کننده
dress improver U لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
improver U لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
buster U خرج مشتعل کننده استری یا لایی
oakum U پس مانده الیاف شاهدانه کنف لایی
cable laid rope U طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
chest protector U لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
plywood U تخته لایی تخته چند لا
inculcate U پا گذاشتن
mislaying U جا گذاشتن
leaving U گذاشتن
mislay U جا گذاشتن
mislays U جا گذاشتن
leave U گذاشتن
to run in U تو گذاشتن
inculcated U پا گذاشتن
mislaid U جا گذاشتن
inculcates U پا گذاشتن
to trample on U گذاشتن
apostrophize U گذاشتن
letting U گذاشتن
To be gettingh on in years. U پا به سن گذاشتن
to take in U تو گذاشتن
lets U گذاشتن
inculcating U پا گذاشتن
infiltrate U گذاشتن
infiltrated U گذاشتن
infiltrates U گذاشتن
infiltrating U گذاشتن
to pickle a rod for U گذاشتن
question answer U در صف گذاشتن
place U گذاشتن
load U گذاشتن
loads U گذاشتن
misplace U جا گذاشتن
getting on in years U پا به سن گذاشتن
teasing U سر به سر گذاشتن
placements U گذاشتن
ti turn in U تو گذاشتن
putting U گذاشتن
put U گذاشتن
lays U گذاشتن
placement U گذاشتن
lay U گذاشتن
to lay it on with a trowel U گذاشتن
run home U جا گذاشتن
let U گذاشتن
puts U گذاشتن
places U گذاشتن
placing U گذاشتن
go on <idiom> U گذاشتن
take in U تو گذاشتن
fuse U فتیله گذاشتن در
bench U نیمکت گذاشتن
cloisters U درصومعه گذاشتن
bordering U حاشیه گذاشتن
fuse U سیم گذاشتن
fused U سیم گذاشتن
bordering U لبه گذاشتن
overruled U کنار گذاشتن
overrule U کنار گذاشتن
bordered U حاشیه گذاشتن
embeds U کار گذاشتن
legates U بارث گذاشتن
fused U فتیله گذاشتن در
legate U بارث گذاشتن
bordered U لبه گذاشتن
border U لبه گذاشتن
overrules U کنار گذاشتن
To trample on justice . To be unfair. U پا روی حق گذاشتن
split hairs <idiom> U فرق گذاشتن
pledging U رهن گذاشتن
set (someone) up <idiom> U یه جای گذاشتن
pledges U رهن گذاشتن
pull the wool over someone's eyes <idiom> U سربه سر گذاشتن
look up to <idiom> U احترام گذاشتن به
let loose <idiom> U آزاد گذاشتن
enclosing U درمیان گذاشتن
salute U احترام گذاشتن
saluted U احترام گذاشتن
salutes U احترام گذاشتن
saluting U احترام گذاشتن
pledge U رهن گذاشتن
put in (time) <idiom> U وقت گذاشتن
exceeds U عقب گذاشتن
To discriminate . To make a distinction . U فرق گذاشتن
lay U کار گذاشتن
hatches U تخم گذاشتن
hatched U تخم گذاشتن
hatch U تخم گذاشتن
lays U کار گذاشتن
fix U کار گذاشتن
To grow a beard . U ریش گذاشتن
To grow a mustache . U سبیل گذاشتن
To pull someones leg . To kid someone. U سر بسرکسی گذاشتن
fixes U کار گذاشتن
benches U نیمکت گذاشتن
exceed U عقب گذاشتن
exceeded U عقب گذاشتن
pledged U رهن گذاشتن
embed U کار گذاشتن
to keep in d. U امانت گذاشتن
impignorate U گرو گذاشتن
incase etc U در جعبه گذاشتن
incase etc U در لفاف گذاشتن
inshrine U درمزار گذاشتن
instal U کار گذاشتن
intube U در لوله گذاشتن
depositing U به امانت گذاشتن
lacevi U یراق گذاشتن
earmark U کنار گذاشتن
earmarks U کنار گذاشتن
lagvt U سرپوش گذاشتن
impignorate U رهن گذاشتن
impawn U گرو گذاشتن
imbark U در کشتی گذاشتن
four horsemen U جا گذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
give as a pledge U گرو گذاشتن
put in pledge U گرو گذاشتن
grow a beard U ریش گذاشتن
to have the heels of any one U کسیرادردوعقب گذاشتن
hand down U به ارث گذاشتن
to hang up U معوق گذاشتن
to hand down U بارث گذاشتن
to grow in years U پابسن گذاشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com