English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dope U دارو دادن تخدیر کردن
dopes U دارو دادن تخدیر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drugging U دارو خوراندن تخدیر کردن
drugged U دارو خوراندن تخدیر کردن
drug U دارو خوراندن تخدیر کردن
drugs U دارو خوراندن تخدیر کردن
dose rate U نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
stupefy U تخدیر کردن کودن کردن
narcotization U تخدیر
narcotism U تخدیر
narcotic blockade U سد تخدیر
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
obnubilate U تخدیر شدن
stupefaction U بیهوشی تخدیر
narcotherapy U تخدیر درمانی
stupefier U مخدر تخدیر کننده
cold turkey <idiom> U ترک کردن اعتیاد بدون دارو
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
drugs U دارو
drugging U دارو
medicine U دارو
drugged U دارو
medicines U دارو
remedies U دارو
natural philosophy U دارو
remedying U دارو
puisne judge U دارو جز
medicaments U دارو
medics U دارو
medicament U دارو
remedy U دارو
remedied U دارو
pharmaceuticals U دارو
pharmaceutical U دارو
cure U دارو
medications U دارو
medication U دارو
cured U دارو
cures U دارو
pill U حب دارو
pills U حب دارو
pharmaceutic U دارو
medicinally U با دارو
drug U دارو
materia medica U دارو
dosing U یک خوراک دارو
substance withdrawal U ترک دارو
philter U مهر دارو
dosed U مقدار دارو
dosed U یک خوراک دارو
calomel U کرم دارو
dose U یک خوراک دارو
doses U یک خوراک دارو
dose U مقدار دارو
male fern U کیل دارو
dosing U مقدار دارو
doses U مقدار دارو
pouch kit U جعبه دارو
withdrawal U ترک دارو
muller U دارو ساز
hyssop U اشنان دارو
dosages U یک خوراک دارو
alkahest U نوش دارو
withdrawals U ترک دارو
cure all U نوش دارو
pouch kit U جای دارو
philtre U مهر دارو
lungwort U سینه دارو
chemic U دارو فروش
troche U قرص دارو
dosage U یک خوراک دارو
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
dozed U دوز یک خوراک دارو
drugs U دارو [به طور کلی ]
medications U دارو [به طور کلی ]
dozes U دوز یک خوراک دارو
diatessaron U ترکیبی ازچهار دارو
doze U دوز یک خوراک دارو
orthopathy U معالجه بدون دارو
pillbox U قوطی حب دارو وغیره
drug abuse U سوء استفاده از دارو
drugs of every description [of all descriptions] U همه نوع دارو
dozing U دوز یک خوراک دارو
hocus U نوشابه دارو زده
dosage U مقدار استعمال دارو
dosages U مقدار استعمال دارو
withdrawal symptoms U نشانههای ترک دارو
withdrawal syndrome U نشانگان ترک دارو
pillboxes U قوطی حب دارو وغیره
miyhridate U زهر دارو پادزهر
resolutive U دارو یا عامل گدازنده
seasoning U دارو زنی بچوب
vial U شیشه کوچک دارو
drug holiday U ترک موقت دارو
nauseant U دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
dosages U مقدار تجویز شده دارو
iamatology U مبحث دارو شناسی پزشکی
doze U مقدار کافی از یک دارو خوراک
dosage U مقدار تجویز شده دارو
dozing U مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes U مقدار کافی از یک دارو خوراک
spaced out <idiom> U از خوردن دارو گیج شدن
dozed U مقدار کافی از یک دارو خوراک
love philtre U مهر دارو شربت سحر امیز
love potions U مهر دارو شربت عشق امیز
This drug excites the nerves. U این دارو اعصاب را تحریک می کند
love potion U مهر دارو شربت عشق امیز
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
potion U دارو یا زهر ابکی شربت عشق
stateroom U اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
potions U دارو یا زهر ابکی شربت عشق
gallipot U پیاله کوچک مخصوص مرهم و دارو
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
lay off <idiom> U بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
pulsatilla U شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
pharmacodynamics U مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
reconstituent U دارو یا چیز دیگری که نیرووبافت تازه به بدن بدهد
muller U سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
design U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
pay U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
paying U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pays U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
to veer and heul U پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
to adjust U وفق دادن [سازگار کردن] [مطابق کردن ]
statements U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
mount U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
statement U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
hiring U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
hires U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
hire U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
give U دادن پرداخت کردن
discharge U مرخص کردن پس دادن
to offer U تقدیم کردن [دادن]
staging U سوار کردن جا دادن
to serve out U بخش کردن دادن
dispend U توزیع کردن دادن
giving U دادن پرداخت کردن
gives U دادن پرداخت کردن
discharges U مرخص کردن پس دادن
to give an enter tainment U مهمانی دادن یا کردن
recreating U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com