English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (618 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
groove U خط انداختن شیار دار کردن
grooves U خط انداختن شیار دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grooves U شیار کردن فرورفتگی خان شیار
groove U شیار کردن فرورفتگی خان شیار
back frow U اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
track pitch U گام شیار درجه شیار
ridges U شیار دار کردن
ridge U شیار دار کردن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
flute U لبه دار کردن شیار
raggle U سنگ را شیار دار کردن
slotting U شیار دراوردن رنده کردن چاک
slots U شیار دراوردن رنده کردن چاک
slot U شیار دراوردن رنده کردن چاک
plough U شخم کردن شیار کردن
ploughs U شخم کردن شیار کردن
ploughed U شخم کردن شیار کردن
plows U شخم کردن شیار کردن
plowed U شخم کردن شیار کردن
plowing U شخم کردن شیار کردن
plow U شخم کردن شیار کردن
list U شیار کردن اماده کردن
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
primming U بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
entrance U مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entranced U مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
entrances U مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrancing U مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
operate U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
trachle U تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
hurtling U پرت کردن انداختن
to set off U انداختن برابر کردن
launched U انداختن پرت کردن
slotting U انداختن چفت کردن
lay aside U پس انداز کردن انداختن
to put by U دور انداختن رد کردن
tossing U پرت کردن انداختن
tosses U پرت کردن انداختن
tossed U پرت کردن انداختن
launching U انداختن پرت کردن
hurtle U پرت کردن انداختن
launch U انداختن پرت کردن
hurtled U پرت کردن انداختن
toss U پرت کردن انداختن
hurtles U پرت کردن انداختن
put U تعویض کردن انداختن
puts U تعویض کردن انداختن
spit U سوراخ کردن تف انداختن
slots U انداختن چفت کردن
spits U سوراخ کردن تف انداختن
launches U انداختن پرت کردن
slot U انداختن چفت کردن
to let fly U انداختن تیرخالی کردن
putting U تعویض کردن انداختن
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
deface U ازشکل انداختن محو کردن
defaced U ازشکل انداختن محو کردن
involves U گیر انداختن وارد کردن
prorogue U تعطیل کردن بتعویق انداختن
turn on U بجریان انداختن روشن کردن
kidding U دست انداختن مسخره کردن
postpone U بتعویق انداختن موکول کردن
prorogate U تعطیل کردن بتعویق انداختن
postponing U بتعویق انداختن موکول کردن
hollers U فریاد کردن سروصداراه انداختن
kidded U دست انداختن مسخره کردن
embrangle U گیر انداختن گرفتار کردن
kid U دست انداختن مسخره کردن
defacing U ازشکل انداختن محو کردن
paralyze U از کار انداختن بیحس کردن
defaces U ازشکل انداختن محو کردن
put over U بتاخیر انداختن از سرباز کردن
holler U فریاد کردن سروصداراه انداختن
hollered U فریاد کردن سروصداراه انداختن
drop in U اتفاقا دیدن کردن انداختن در
hollering U فریاد کردن سروصداراه انداختن
postponed U بتعویق انداختن موکول کردن
involve U گیر انداختن وارد کردن
operate U اداره کردن راه انداختن
to play the fool with any one U کسیرادست انداختن کسیرامسخره کردن
engage U مجذوب کردن درهم انداختن
engages U مجذوب کردن درهم انداختن
retards U عقب انداختن اهسته کردن
throwin U در دنده انداختن تزریق کردن
postpones U بتعویق انداختن موکول کردن
retarding U عقب انداختن اهسته کردن
retard U عقب انداختن اهسته کردن
operated U اداره کردن راه انداختن
operates U اداره کردن راه انداختن
backs U پشتی کردن پشت انداختن
desolate U از ابادی انداختن مخروبه کردن
involving U گیر انداختن وارد کردن
back U پشتی کردن پشت انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
mimicked U مسخرگی کردن دست انداختن تقلیدی
mimic U مسخرگی کردن دست انداختن تقلیدی
to make sport of any one U کسی را استهزا کردن یا دست انداختن
disunite U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
catapult U منجنیق انداختن بامنجنیق پرت کردن
teases U اذیت کردن کسی را دست انداختن
catapulted U منجنیق انداختن بامنجنیق پرت کردن
catapulting U منجنیق انداختن بامنجنیق پرت کردن
disunited U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
mimicking U مسخرگی کردن دست انداختن تقلیدی
disunites U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
to put on airs U باد در خود انداختن خودنمایی کردن
tangle U درهم گیر انداختن گوریده کردن
tangles U درهم گیر انداختن گوریده کردن
set up <idiom> U راه انداختن ،برپا کردن چیزی
teaze U اذیت کردن کسی را دست انداختن
To fire a shot U تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
disuniting U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
mimics U مسخرگی کردن دست انداختن تقلیدی
catapults U منجنیق انداختن بامنجنیق پرت کردن
teased U اذیت کردن کسی را دست انداختن
tease U اذیت کردن کسی را دست انداختن
run U به کار انداختن روشن کردن موتور
nailed U با میخ الصاق کردن بدام انداختن
runs U به کار انداختن روشن کردن موتور
To swallow ones pride and request someone (to do something). U نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
nail U با میخ الصاق کردن بدام انداختن
To tease someone. To pull someonelet. U کسی را دست انداختن ( مسخره کردن )
to reject something with a shrug [of the shoulders] U با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
To cause confusion . To kick up a fuss (row). U شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
To becomeinsbordinate . U لگد انداختن ( تمرد ونافرمانی کردن )
nails U با میخ الصاق کردن بدام انداختن
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
tumult U اغتشاش کردن جنجال راه انداختن
stall U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
taunted U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
stalling U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
taunts U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
To kint ones eyebrows . To frown . U گره برا برو انداختن ( اخم کردن )
taunt U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunting U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
tantalizes U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalises U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalized U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
To take away someones living . U کسی را از نان خوردن انداختن ( نانش را آجر کردن )
switches U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
tantalize U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tracks U شیار
stria U شیار
slots U شیار
notche U شیار
wake U شیار
waked U شیار
wakes U شیار
fillister plough U شیار
tracked U شیار
ruts U خط شیار
guideway U شیار
scores U شیار
scored U شیار
chamfer U شیار
rut U خط شیار
score U شیار
track U شیار
corrugation U شیار
sulcus U شیار
grooves U شیار
rucks U خط شیار
rakes U شیار
groove U شیار
raking U شیار
fissures U شیار
splineway U شیار
ruck U خط شیار
fissure U شیار
flute U شیار
slotting U شیار
slot U شیار
rake U شیار
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
thread U شیار برجستگی
alternate track U شیار جایگزین
alternate track U شیار تغییرپذیر
armature pocket U شیار ارمیچر
head per track disk U دیسک با هد هر شیار
armature slot U شیار ارمیچر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com