English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fractional damage U خسارت وارده به قسمتی از وسیله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
certificate of damage U تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
average particular U خسارت وارده بر کشتی
constructive total loss U تخمین خسارت کل وارده
accident damage to property U خسارت اتفاقی وارده بردارایی
zction for dammages U اقدام برای دریافت خسارت وارده
contributions U جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
contribution U جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
distance U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distances U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
general average U خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
indemnities U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
incoming U وارده
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
actual total loss U کل زیان وارده
importing U کالای وارده
imported U کالای وارده
import U کالای وارده
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
keyed in <past-p.> وارده از طریق کلید
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
injuries to head or face U جراحات وارده به سرو صورت
lifo last in first out U اولین صادره از اخرین وارده
lifo U اولین صادره ازاخرین وارده
filo U اخرین صادره از اولین وارده
inputted U انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input U انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
photon U واحد شدت نور وارده بشبکیه چشم
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
hook's law U تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
unidirectional composite U ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
ejectment U باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
triplex U سه قسمتی
portions U قسمتی
portion U قسمتی
triploidy U سه قسمتی
partite U قسمتی
fifo U اولین صادره از اولین وارده
Lilo U اخرین صادره از اخرین وارده
Lilos U اخرین صادره از اخرین وارده
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
esprit U حمیت قسمتی
spirit de corps U حمیت قسمتی
spirit de corps U روحیه قسمتی
double cloister U راهرو دو قسمتی
pate U سر یا قسمتی از سرانسان
another guess U قسمتی دیگر
split second U قسمتی از ثانیه
partial U بخشی قسمتی
sectors U قسمتی ازجبهه
spirit U حمیت قسمتی
spiriting U حمیت قسمتی
sector U قسمتی ازجبهه
esprit de corps U روحیه قسمتی
tripartition U سه قسمتی کردن
triploid U سه قسمتی سه بخشی
esprit de corps U حمیت قسمتی
flattest U قسمتی از یک عمارت
flat U قسمتی از یک عمارت
plank U قسمتی ازبرنامه
legs U قسمتی از مسابقه
leg U قسمتی از مسابقه
haxamerous U شش بخشی شش قسمتی
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
recompensing U خسارت
depredation U خسارت
depredations U خسارت
reprise U خسارت
recompenses U خسارت
damage U خسارت
recompensed U خسارت
recompense U خسارت
scathe U خسارت
harming U خسارت
detriment U خسارت
smart money U خسارت
harms U خسارت
lesion U خسارت
harm U خسارت
injury U خسارت
lesions U خسارت
harmed U خسارت
average U خسارت
casualties U خسارت
averages U خسارت
averaging U خسارت
loss U خسارت
casualty U خسارت
averaged U خسارت
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
creasing U قسمتی از زمین کریکت
helmeted U دارای قسمتی که مانندخودباشد
part [ial] payment of a fine U پرداخت قسمتی از جریمه
expansion joint U اتصال چند قسمتی
fractions U کسر درصدی از قسمتی از
neck of the woods <idiom> U ناحیه یا قسمتی از کشور
fraction U کسر درصدی از قسمتی از
aliquot part charge U خرج چند قسمتی
crease U قسمتی از زمین کریکت
creased U قسمتی از زمین کریکت
creases U قسمتی از زمین کریکت
wing U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
march unit U قسمتی ازستون راهپیمایی
striking out pleading U حذف قسمتی از مدافعات
module U قسمتی از سفینه فضایی
section charge U خرج چند قسمتی
ram's horn U قسمتی ازاستحکامات خندق
lobotomies U برش قسمتی از مغز
lobotomy U برش قسمتی از مغز
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
winging U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
modules U قسمتی از سفینه فضایی
dangerous goods by road agreement U موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
phase U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phases U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
lesions U جراحت خسارت
civil injury U خسارت مدنی
recompensing U رفع خسارت
wreck U خسارت وارداوردن
certificate of damage U گواهی خسارت
redresses U جبران خسارت
redressed U جبران خسارت
consequential damages U خسارت غیرمستقیم
damnify U خسارت زدن
loss U خسارت گمراهی
damaged U خسارت دیده
damage U خسارت غرامت
constructive total loss U خسارت کلی
injury U اسیب خسارت
consequential damages U خسارت تبعی
claim of compensation U ادعای خسارت
wrecking U خسارت وارداوردن
wrecks U خسارت وارداوردن
recuperation U رفع خسارت
actual damage U خسارت واقعی
redress U جبران خسارت
recuperation U جبران خسارت
recompenses U رفع خسارت
blemished U خسارت واردکردن
blemishes U خسارت واردکردن
blemishing U خسارت واردکردن
tolls U تحمل خسارت
lesion U جراحت خسارت
backwardation U خسارت دیرکرد
assumpsit U ادعای خسارت
award of damages U جبران خسارت
recompensed U رفع خسارت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com