Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
f.of operations
U
حوزه عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
period of concentration
U
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
precincts
U
حوزه
precinct
U
حوزه
domain
U
حوزه
spheres
U
حوزه
realm
U
حوزه
areas
U
حوزه
area
U
حوزه
ambit
U
حوزه
aquifer
U
حوزه
scope
U
حوزه
realms
U
حوزه
sphere
U
حوزه
extent
U
حوزه
fielded
U
حوزه
departments
U
حوزه
fields
U
حوزه
ranges
U
حوزه
department
U
حوزه
presidency
U
حوزه
zone
U
حوزه
zones
U
حوزه
zero field
U
بی حوزه
district
U
حوزه
districts
U
حوزه
basins
U
حوزه
basin
U
حوزه
field
U
حوزه
jurisdication
U
حوزه
circuity
U
حوزه
domains
U
حوزه
range
U
حوزه
ranged
U
حوزه
kingdom
U
حوزه اقتدار
judicature
U
حوزه قضایی
drainge area
U
حوزه زهکشی
drainage basin
U
حوزه زهکش
drainage area
U
حوزه ابخیز
ground water basin
U
حوزه اب زیرزمینی
department
U
حوزه کمیته
constituency
U
حوزه انتخاباتی
scope
U
قلمرو حوزه
departments
U
حوزه کمیته
span of control
U
حوزه نظارت
circles
U
محفل حوزه
circled
U
محفل حوزه
module
U
حوزه گنجایش
electorates
U
حوزه انتخابیه
electorate
U
حوزه انتخابیه
constituency
U
حوزه انتخابیه
constituencies
U
حوزه انتخابیه
constituencies
U
حوزه انتخاباتی
catchment area
U
حوزه ابریز
catchment areas
U
حوزه ابریز
circling
U
محفل حوزه
magnetic field
U
حوزه مغناطیسی
precinct
U
بخش حوزه
precincts
U
بخش حوزه
induction field
U
حوزه القائی
image field
U
حوزه تصویر
circle
U
محفل حوزه
prefecture
U
حوزه اداری
free field
U
حوزه ازاد
seepage area
U
حوزه تراوش
scope of coverage
U
حوزه عمل
magnetic fields
U
حوزه مغناطیسی
modules
U
حوزه گنجایش
test bay
U
حوزه ازمایش
circuit
U
جریان حوزه
circuits
U
حوزه قضائی
circuits
U
جریان حوزه
circuit
U
حوزه قضائی
chapelry
U
حوزه کلیسا
apanage
U
حوزه درامداتفاقی
domain
U
حوزه دایره
domains
U
حوزه دایره
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
see
U
مقر یا حوزه اسقفی
venues
U
حوزه صلاحیت دادگاه
sees
U
مقر یا حوزه اسقفی
compass
U
حدود وثغور حوزه
bolson
U
حوزه ابریز بسته
catchment area
U
حوزه ابخیز ابگیر
circuit
U
حوزه صلاحیت دادگاه
free trade area
U
حوزه تجارت ازاد
princedom
U
حوزه حکومت شاهزاده
blind drainage area
U
حوزه ابریز بسته
basins
U
حوزه رودخانه ابگیر
catchment areas
U
حوزه ابخیز ابگیر
flooding area
U
حوزه سیل گیر
basin area
U
حوزه ابریز رودخانه
constituencies
U
هیات موکلان یک حوزه
coil field
U
حوزه سیم پیچ
constituency
U
هیات موکلان یک حوزه
catchment
U
حوزه ابریز مرزی
flashing
U
کاهش حوزه مغناطیسی
intersplere
U
در حوزه یکدیگر امدن
intendancy
U
مدیریت حوزه مباشرت
venue
U
حوزه صلاحیت دادگاه
magnetic deflection
U
انحراف در حوزه مغناطیسی
basin
U
حوزه رودخانه ابگیر
poll
U
حوزه رای گیری
polled
U
حوزه رای گیری
polls
U
حوزه رای گیری
active zone of well
U
حوزه فعال چاه
military area
U
حوزه جغرافیایی نظامی
circuits
U
حوزه صلاحیت دادگاه
well field
U
حوزه تغذیه کننده چاه
plural vote
U
رای یک تن در چند حوزه انتخابی
to come within the scope of the law
U
در حوزه عمل قانون بودن
circuit
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
circuits
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
runoff
U
جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
degaussing
U
تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough
U
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
vicarate
U
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate
U
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
rain discharge
U
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
occupation franchise
U
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
treatments
U
عملیات
treatment
U
عملیات
op
U
عملیات
operation
U
عملیات
operations
U
عملیات
delay
U
عملیات تاخیری
delaying
U
عملیات تاخیری
hot dogging
U
عملیات نمایشی
offenses
U
عملیات افندی
offence
U
عملیات تعرضی
offence
U
عملیات افندی
heat treatment
U
عملیات حرارتی
terrain
U
زمین عملیات
offenses
U
عملیات تعرضی
harassing actions
U
عملیات ایذایی
delays
U
عملیات تاخیری
limiting operation
U
عملیات محدودکننده
airborne battlefield
U
عملیات هوابرد
manual operation
U
عملیات دستی
business type operation
U
عملیات کامپیوتری
business type operation
U
عملیات تجارتی
actions
U
عملیات جنگی
chemical operations
U
عملیات شیمیایی
actions
U
جنگ عملیات
action
U
عملیات جنگی
action
U
جنگ عملیات
logical operations
U
عملیات منطقی
immediate action
U
عملیات فوری
action deferred
U
تامل در عملیات
dry run
U
عملیات جنگی
hostility
U
عملیات خصمانه
area of operation
U
منطقه عملیات
hostilities
U
عملیات خصمانه
earth work
U
عملیات خاکی
electrochemical treatment
U
عملیات الکتروشیمایی
espial
U
عملیات جاسوسی
external operation
U
عملیات خارجی
radius
U
شعاع عملیات
arithmetic operation
U
عملیات حسابی
subversives
U
عملیات براندازی
divert action
U
عملیات مخالف
destructive operation
U
عملیات مخرب
deputy for operations
U
معاونت عملیات
covert operations
U
عملیات پنهانی
covert operations
U
عملیات مخفی
countermine
U
عملیات ضد مین
counter military
U
ضد عملیات نظامی
air operations
U
عملیات هوایی
conversational operation
U
عملیات محاورهای
airmobile operations
U
عملیات هوارو
amphibious operation
U
عملیات اب خاکی
continuity of operations
U
تسلسل عملیات
delay action
U
عملیات تاخیری
delaying action
U
عملیات تاخیری
continuity of operations
U
مداومت عملیات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com