Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
We cloced in on the enemy .
U
حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to our muttons
U
برگردیم به موضوع خودمان سر گوسفندهای خودمان
beleaguered
U
در محاصره یکان محاصره شده
base ring
U
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loops
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
blockage
U
محاصره محاصره کردن
blockages
U
محاصره محاصره کردن
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures
U
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
U
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
ourself
U
خودمان
us
U
خودمان
ourselves
U
خودمان
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
ours
U
مال خودمان
inter nos
U
در میان خودمان
our
U
مال خودمان
selves
U
خودشان خودمان
we have done our work
U
را کردیم
We divided the money among ourselves .
U
پول را بین خودمان قسمت
we cannot deceive ourselves
U
خودمان را نمیتوانیم فریب دهیم
between our selves
U
حرف بین خودمان باشد
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
we lost sight of him
U
از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
write enable ring
U
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
breaching
U
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
U
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
we made a night of it
U
چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
We lost our way in the dark.
U
راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
Supposing she comes, then what ?
U
حالافرض کردیم آمد بعد چه؟
we squared for our meal
U
حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
we oened at page 0
U
صفحه 01 کتاب را باز کردیم
We started when the wind stopped .
U
هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
We were caught in the rain ( rainstorm) .
U
وسط باران گیر کردیم
Between you , me and the gatepost. Between ourselves .
U
میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
We mark out the tennis court.
U
زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
We talked until midnight. and then separated.
U
تانیمه شب صحبت کردیم وبعد از هم جداشدیم
We had a nice long walk today.
U
امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
We painted the town red .
U
تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
We should not have lost sight of the fact that ...
U
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
we missed our mark
U
تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
We did the zoo to our hearts content.
U
گردش سیری درباغ وحش کردیم
espionage
U
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
We went swimming in the moonlight (by moonlight ) .
U
درزیر نور ماه ( مهتاب ) شنا کردیم
we sang them home
U
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
ferrules
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrule
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
The hotel was home from home .
U
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasions
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
loop
U
حلقه درون حلقه دیگر
crispest
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped
U
حلقه درون حلقه دیگر
crisps
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops
U
حلقه درون حلقه دیگر
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
disorganizing
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
U
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
We have problems of our own.
U
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
bight
U
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
blockades
U
محاصره
besiegement
U
محاصره
blockaded
U
محاصره
blockade
U
محاصره
block age
U
محاصره
blockading
U
محاصره
sieges
U
محاصره
encompassment
U
محاصره
siege
U
محاصره
we had a narrow majority
U
بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
battering train
U
توپخانه محاصره
beleaguer
U
محاصره کردن
beseige
U
محاصره کردن
beleaguered
U
محاصره شده
enclaves
U
تحت محاصره
enclave
U
تحت محاصره
blockade
U
محاصره دریائیsortie
encircled
U
محاصره کردن
blockade
U
محاصره اقتصادی
leaguer
U
محاصره کردن
blockade
U
محاصره کردن
girt
U
محاصره کردن
pocket
U
محاصره شدن
sieges
U
محاصره حصار
encompasses
U
محاصره کردن
sieges
U
محاصره کردن
encompassed
U
محاصره کردن
siege
U
محاصره حصار
siege
U
محاصره کردن
encompass
U
محاصره کردن
encircling
U
محاصره کردن
encircles
U
محاصره کردن
encompassing
U
محاصره کردن
besiege
U
محاصره کردن
besieged
U
محاصره کردن
pockets
U
محاصره شدن
blockaded
U
محاصره کردن
blockaded
U
محاصره اقتصادی
blockaded
U
محاصره دریائیsortie
ambient
U
محاصره شده
blockage
U
محاصره دریایی
blockades
U
محاصره کردن
blockades
U
محاصره اقتصادی
blockades
U
محاصره دریائیsortie
blockading
U
محاصره کردن
blockading
U
محاصره اقتصادی
blockading
U
محاصره دریائیsortie
besieging
U
محاصره کردن
blockages
U
محاصره دریایی
besieges
U
محاصره کردن
encircle
U
محاصره کردن
paper blockade
U
محاصره بی حاصل
paper blockade
U
محاصره کاغذی
enveloping
U
محاصره کردن
Economic enciclement ( blockade , embargo ) .
U
محاصره اقتصادی
0To break thru a blockade ( siege ) .
U
محاصره را شکستن
envelops
U
محاصره کردن
envelop
U
محاصره کردن
enveloped
U
محاصره کردن
state of siege
U
حالت محاصره
to lay siege to
U
محاصره کردن
Naval blockade .
U
محاصره دریایی
purls
U
حلقه حلقه شدن
wreathy
U
حلقه حلقه شده
purl
U
حلقه حلقه شدن
eye bolt
U
حلقه حلقه اتصال
purled
U
حلقه حلقه شدن
quoit
U
حلقه پرتاب حلقه
purling
U
حلقه حلقه شدن
convolute
U
حلقه حلقه کردن
end on
U
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march
U
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
belt
U
بستن محاصره ردن
To lay siege to a city .
U
شهری را محاصره کردن
To rais ( lift, remove ) an embargo.
U
رفع محاصره کردن
belted
U
بستن محاصره ردن
leaguer
U
محاصره عضو اتحادیه
lift a blockade
U
محاصره را پایان دادن
belts
U
بستن محاصره ردن
out flank
U
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repelled
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
surrounded
U
محاصره کردن احاطه شدن
surrounds
U
محاصره کردن احاطه شدن
surround
U
محاصره کردن احاطه شدن
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
gird
U
احاطه کرده محاصره کردن نیرومندکردن
sorties
U
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sortie
U
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
leg theory
U
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
contravallation
U
استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
what a night we made of it
U
چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
enemy
U
دشمن
adversaries
U
دشمن
at d.
U
دشمن
enemies
U
دشمن
adversary
U
دشمن
foeman
U
دشمن
foes
U
دشمن
adversarial
U
دشمن
hostile
U
دشمن
foe
U
دشمن
xenophobe
U
دشمن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com