English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
muzzle boresight U حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boresight U محوریابی لوله توپ وسیله محوریابی دوربین محوریابی
bore sighting U محوریابی کردن محوریابی لوله توپ
grommet U حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
bore sighting U محوریابی
base ring U حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
boresight U محوریابی کردن
radar boresight U محوریابی رادار
breech boresight U صفحه محوریابی کولاس
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
looped U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring U حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band U حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
ferrules U حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrule U حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nests U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nest U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
crisp U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops U حلقه درون حلقه دیگر
crisps U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop U حلقه درون حلقه دیگر
looped U حلقه درون حلقه دیگر
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets U بست لوله دوراهی لوله
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
quoit U حلقه پرتاب حلقه
purled U حلقه حلقه شدن
eye bolt U حلقه حلقه اتصال
purl U حلقه حلقه شدن
convolute U حلقه حلقه کردن
purls U حلقه حلقه شدن
purling U حلقه حلقه شدن
wreathy U حلقه حلقه شده
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
frontward U جلوی
former U جلوی
feont U جلوی
before my very eyes U جلوی چشمهایم
at the fore U در جلوی کشتی
sincipital U واقع در جلوی سر
forward U جلوی گستاخ
forwarded U جلوی گستاخ
fore U جلوی قایق
fore U جلوی درجلو
prior U پیشین جلوی
in the way U جلوی راه
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
forward area U منطقه جلوی رزم
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
prowords U کلمات جلوی جملات
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
afterleech U بادبان جلوی قایق
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
camber U انحنای جلوی اسکی
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
forward echelon U رده جلوی نبرد
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
head sail U بادبان جلوی دکل
anticum U جرز جلوی معبد
cambers U انحنای جلوی اسکی
foresheets U فضای جلوی قایق
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
decks U سکوی جلوی تانک
decked U سکوی جلوی تانک
deck U سکوی جلوی تانک
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
bows U قسمت جلوی قایق
bow U قسمت جلوی قایق
bowed U قسمت جلوی قایق
bowing U قسمت جلوی قایق
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib U بادبان سه گوشه جلوی دکل
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
jibs U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing U بادبان سه گوشه جلوی دکل
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
panel U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
Come and get warm by the fire . U بیا جلوی آتش که گرم بشوی
Drop me by the phone booth. U مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
panels U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
There is nothing to prevent me. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
You are going to gain weight. if you let yourself go. U اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
You are roasting yourself in front of the fire . U خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
It is never too late to mend. U هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
tacks U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
Drop me off in front of the train station! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
He parked the car right in front of the garage. U درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
mizzen staysail U بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
tack U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
tacking U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
center of gravity envelope U تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
ante-choir U [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
to let rip U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout U قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick U حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. U اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
angle of traverse U زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout U پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
hoops U حلقه
vortices U حلقه
cycles U حلقه
wreath U حلقه گل
curls U حلقه
hoop U حلقه
collar U حلقه
collars U حلقه
curl U حلقه
loop U حلقه
grummet U حلقه
vortex U حلقه
vortexes U حلقه
looped U حلقه
curled U حلقه
loops U حلقه
do while loop U حلقه WHILE/DO
ran U حلقه
ear ring U حلقه
gyre U حلقه
wisps U حلقه
wisp U حلقه
whorls U حلقه
whorl U حلقه
coils U حلقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com