English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
strategic situation U حالت جنگی موقعیت استراتژیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
situation U موقعیت حالت
situations U موقعیت حالت
digitize U سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
strategic plans U نقشههای استراتژیک
suspension of arms U اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
alpha beta technique U روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
escry U فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
battle drill U مشق جنگی تمرین جنگی
warships U کشتی جنگی ناو جنگی
warship U کشتی جنگی ناو جنگی
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
live fire U تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
relative plot U موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
sited U موقعیت
site U موقعیت
sites U موقعیت
occasioned U موقعیت
location U موقعیت
line of position U خط موقعیت
occasioning U موقعیت
orientation U موقعیت
situations U موقعیت
occasion U موقعیت
berth U موقعیت جا
occasions U موقعیت
positioned U موقعیت
position U موقعیت
berths U موقعیت جا
berthing U موقعیت جا
situs U موقعیت
lodgment U موقعیت
lodgment or lodge U موقعیت
condition U موقعیت
situation U موقعیت
berthed U موقعیت جا
locations U موقعیت
footing U موقعیت وضع
lied U موقعیت چگونگی
print position U موقعیت چاپ
lie U موقعیت چگونگی
point guard U موقعیت گارد
storage location U موقعیت انباره
firing position U موقعیت احتراق
status U اهمیت یا موقعیت
lies U موقعیت چگونگی
ground position U موقعیت زمینی
configuration U وضعیت یا موقعیت
pertinency U موقعیت شایستگی
radar location U موقعیت رادار
monopoly position U موقعیت انحصاری
social situation U موقعیت اجتماعی
situation of a building U موقعیت ساختمان
sign position U موقعیت علامت
page orientation U موقعیت صفحه
pertinence U موقعیت شایستگی
pertinence or nency U دخل موقعیت
razor edge U موقعیت بحرانی
position buoy U بویه موقعیت
positioning U تثبیت موقعیت
rest position U موقعیت سکون
stimulus situation U موقعیت محرک
position finding U موقعیت یابی
configurations U وضعیت یا موقعیت
social status U موقعیت اجتماعی
plot U نقطه موقعیت
plots U نقطه موقعیت
plotted U نقطه موقعیت
circumstantial U مربوط به موقعیت
advantage ground U موقعیت خوب
bit position U موقعیت ذره
positioned U شکل موقعیت
position U شکل موقعیت
benzylic position U موقعیت بنزیلی
forward position U موقعیت رو به جلو
point U محل یا موقعیت
d. of a situation U موقعیت باریک
orientation U تعیین موقعیت
orientation U تشخیص موقعیت
cases U وضعیت موقعیت
endo position U موقعیت اندو
case U وضعیت موقعیت
exoposition U موقعیت اگزو
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
station U موقعیت اجتماعی وضع
trimmest U موقعیت قایق دراب
trim U موقعیت قایق دراب
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
stationed U موقعیت اجتماعی وضع
trims U موقعیت قایق دراب
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
pinch U موقعیت باریک سربزنگاه
stations U موقعیت اجتماعی وضع
blow U هدر دادن موقعیت
positional U وابسته به موقعیت یامقام
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
opportuneness U موقعیت موقع بودن
stand U عهده دارشدن موقعیت
blows U هدر دادن موقعیت
bowsprit position U موقعیت دکل خوابیده
downward U به طرف یک موقعیت پایین تر
upwell U موقعیت بهتری یافتن
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
flage pole position U موقعیت میله پرچمی
d. situation U موقع یا موقعیت باریک
golden opportunity <idiom> U موقعیت طلایی وعالی
hold one's own (in an argument) <idiom> U دفاع از موقعیت خود
circumstances U شرط موقعیت تشریفات
spatial orientation U موقعیت یابی فضایی
space orientation U موقعیت یابی فضایی
pinches U موقعیت باریک سربزنگاه
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
occasioned U سبب موقعیت باعث شدن
grids U موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
grid U موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
occasioning U سبب موقعیت باعث شدن
hold one's ground U موقعیت خودرا حفظ کردن
ortho director U هدایت کننده به موقعیت ارتو
occasion U سبب موقعیت باعث شدن
occasions U سبب موقعیت باعث شدن
hold one's own U موقعیت خودرا حفظ کردن
para director U هدایت کننده به موقعیت پارا
trims U موقعیت تخته موج دراب
trimmest U موقعیت تخته موج دراب
standing U موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
blade station U موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
meta director U هدایت کننده به موقعیت متا
trim U موقعیت تخته موج دراب
We're all in the same boat. U ما همه در یک موقعیت مشابه هستیم.
toties quoties U هر چند بار که موقعیت اقتضاکند
reposition U مقام و موقعیت چیزی را تغییردادن
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
It was the usual scene. U صحنه [موقعیت] معمولی بود.
She is not mindful of her social position ( status ) . U متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
to not have it easy U [موقعیت] ساده نیست [برایشان]
solar orientation U تعیین موقعیت نسبت به افتاب
bistable U که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
shortstop U موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
execute U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که موقعیت وخیم می شود [اصطلاح]
feeds U پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
executed U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
executes U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
executing U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
feed U پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
reporting point U نقطه مبدای موقعیت ناو یاهواپیما
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
serviced U جنگی
martial U جنگی
service U جنگی
fighting U جنگی
martin U جنگی
warlike U جنگی
scrapper U جنگی
dogfight U سگ جنگی
dogfights U سگ جنگی
bristly U جنگی
battle line U خط جنگی
tactically U جنگی
tactical U جنگی
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
to set a person on his feet U معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com