English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
laicize U جنبه عامیانه دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
politick U جنبه سیاسی دادن به
personalize U جنبه شخصی دادن به
sinify U جنبه چینی دادن
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
politicizing U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
commercialize U بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
sinicize U جنبه چینی دادن چینی کردن
vulgar U عامیانه
slangy U عامیانه
argots U گویش عامیانه
vulgate U زبان عامیانه
slang U بزبان عامیانه
argot U گویش عامیانه
slang U اصطلاح عامیانه
damnit! U لعنت ! [اصطلاح عامیانه ]
blowrag U دستمال جیب [اصطلاح عامیانه]
snot rag U دستمال جیب [اصطلاح عامیانه]
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
cons U مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conning U مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conned U مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
con U مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
aspects U جنبه
leered U جنبه
leer U جنبه
leering U جنبه
leers U جنبه
aspect U جنبه
copper [police officer] U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
I don't give a shit! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a damn shit! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a monkey's (fart)! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
copper [police officer] U پاسبان [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
I don't give a fuck! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
provisionality U جنبه موقتی
pro- U جنبه مثبت
self U شخصیت جنبه
sights U جنبه چشم
sight U جنبه چشم
perspectives U جنبه فکری
pro U جنبه مثبت
ambivalence U دارای دو جنبه
fortes U جنبه قوی
forte U جنبه قوی
perspective U جنبه فکری
phase U اهله قمر جنبه
prospects U پیش بینی جنبه
materiality U جنبه مادی ضرورت
rheostat U جنبه مقاومت الکتریکی
mysteriousness U جنبه سری مرموزیت
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
phases U اهله قمر جنبه
pragmatism U جنبه عملی قطعیت
prospecting U پیش بینی جنبه
phased U اهله قمر جنبه
prospected U پیش بینی جنبه
prospect U پیش بینی جنبه
the reverse of the medal U طرف یا جنبه دیگر موضوع
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
The pros and cons ( of something ) . U جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
c U استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
coroner U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
qui tam action U دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
wiser U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
kenosis U اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
wise U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
western european union U ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
adjudged U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
organization U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
greaten U درشت نشان دادن اهمیت دادن
advances U ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
allowance U جیره دادن فوق العاده دادن
allowances U جیره دادن فوق العاده دادن
promulge U انتشار دادن بعموم اگهی دادن
indemnify U غرامت دادن به تامین مالی دادن به
organization of the ground U سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
assigned U نسبت دادن تخصیص دادن
circulate U انتشار دادن رواج دادن
judging U حکم دادن تشخیص دادن
plating U اب دادن روکش فلز دادن
judges U حکم دادن تشخیص دادن
judged U حکم دادن تشخیص دادن
judge U حکم دادن تشخیص دادن
effectuate U انجام دادن صورت دادن
direct U دستور دادن دستورالعمل دادن
pronounce U حکم دادن فتوی دادن
directed U دستور دادن دستورالعمل دادن
give security for U تامین دادن ضامن دادن
circulates U انتشار دادن رواج دادن
decern U تشخیص دادن تمیز دادن
circulated U انتشار دادن رواج دادن
house U منزل دادن پناه دادن
to switch on U اتصال دادن جریان دادن
assigning U نسبت دادن تخصیص دادن
assigns U نسبت دادن تخصیص دادن
to set forth U شرح دادن بیرون دادن
insulted U فحش دادن دشنام دادن
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
assign U نسبت دادن تخصیص دادن
housed U منزل دادن پناه دادن
develops U بسط دادن پرورش دادن
houses U منزل دادن پناه دادن
directs U دستور دادن دستورالعمل دادن
develop U بسط دادن پرورش دادن
pottion U بهره دادن از جهاز دادن به
order U سفارش دادن دستور دادن
individualising U تمیز دادن تشخیص دادن
slash U چاک دادن شکاف دادن
cure U شفا دادن بهبودی دادن
relates U گزارش دادن شرح دادن
relate U گزارش دادن شرح دادن
pronounces U حکم دادن فتوی دادن
garnishing U زینت دادن لعاب دادن
individualize U تمیز دادن تشخیص دادن
informs U اطلاع دادن گزارش دادن
informing U اطلاع دادن گزارش دادن
inform U اطلاع دادن گزارش دادن
illustrate U شرح دادن نشان دادن
illustrates U شرح دادن نشان دادن
slashed U چاک دادن شکاف دادن
slashes U چاک دادن شکاف دادن
individualises U تمیز دادن تشخیص دادن
individualised U تمیز دادن تشخیص دادن
organizing U سازمان دادن ارایش دادن
irritates U خراش دادن سوزش دادن
irritated U خراش دادن سوزش دادن
irritate U خراش دادن سوزش دادن
incise U چاک دادن شکاف دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com